ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

اتوبوس هوس 45

-خیلی دارم لذت می برم . چقدر خوشم میاد . خوشم میاد ..نهههههههه ... می خوام فقط زیر کیر تو باشم .. در همون جای فشرده خودمو روش حرکت می دادم .  خیسی تنشو احساس می کردم . عطر تن رویای رویایی من با خیسی بدنش قاطی شده و من خودمو با هر ضربه کیر بیشتر به رویا می چسبوندم . زن به خودش فشار زیادی می آورد تا خودشو از دست من خلاص کنه ولی من دستامو گذاشته بودم دور یکی از صندلیهایی که جلویی ها یعنی فریده و معین روش نشسته بودن  و راحت تر خودمو به طرف رویا می کشیدم .. -اوخخخخخخخخ مااااااماااااااان من از هم پا شیدم .. رویا از هوس طوری فریاد می زد و حس خودشو می ریخت بیرون که خیلی از نگاهها رو متوجه خودش کرده بود وراستش حالا این من بودم که تا حدودی احساس خجالت می کردم . اگه می خواستن بیان بالا سر من و شاهد عملیات باشن کمی سختم بود ولی باید تحمل می کردم . از اون طرف رستم که نگران شده بود گفت مادر مادر .. رستم فدات شه من اینجا هستم . نترس مادر ای اولین و آخرین عشق ای پاک ترین عشق ..  رویا وقتی که از راه دور یعنی پنج شش ردیف صندلی فاصله صدای پسرشو شنید کمی از اون لحن هوس آلودانه اش کاست و رستمو صداش زد . -پسرم دوستت دارم .. به خودت برس . -مادر .. من فدات شم . اگه آزاری اذیتی چیزی دیدی به من بگو .. این اتوبوس رو گرفته بودند تئاترش کرده بودند و کسی هم گوشش به  این بدهکار نبود که باید کمی ساکت تر می بود تا توجه کسی رو به خود جلب نکرد . اگه به خونه اطراف نوشهر می رسیدیم و می خواستیم اونجا به حال  کردنمون ادامه بدیم بدون شک همه شون از این تعجب می کردند که چه جوری من مسئول راهنمایی گروه خاصی بوده ام که هر چند وقت در میون از حال و روزشون با خبر میشم . -ایمان .. عزیزم نمی دونم به کجا فشار بیارم -به من به من رویا به کیرم .. به تنم .. خودمو به طرف بالا می کشیدم تا با این حرکت کیرم کارشو به آخر برسونم  و اونم چه جورم با عشق و لذت و هوس این کارو در جهت عکس انجام انجام داد .ولی به جایی رسید که دیگه نمی تونست حرکتی داشته باشه . -ایمان ازم ریخت .. ریخت بیرون . آتیشم داد و خنکم کرد .. و من دیگه  نتونستم و نخواستم که صبر کنم به چشای رویا نگاه کردم و لباشو یک بار دیگه بستم . همراه با خالی شدن آبم توی کوس اون دیگه چشاشو بسته بود  و منم برای ثانیه هایی بعد چشامو بستم . فقط حس کردم که دستایی داره سرمو نوازش میده . دستای رویا رو می دیدم که  دو طرف پاهاش قرار داره . اون دستای فریده بود که موهای سرمو نوازش می کرد و کف دستشو خیلی آروم به سرم فشار می داد می خواست بهم بگه که منتظرمه  اونم در یه حالتی قرار گرفته بود که سرش روبروم قرار داشت . حس می کردم که باید کیر معین در یکی از سوراخاش قرار داشته باشه .  با این حال نگاهش از هوس و تمنای کیر می گفت . لبامو از لبای رویا جدا کردم . کف دستمو به عنوان نوازش گذاشتم رو چشای رویا و با یه دست دیگه ام شروع کردم به مالوندن سینه هاش تا حس بسته بودن چشاش همچنان درش باشه . در عوض فریده که متوجه خواسته ام شده بود لباشو باز کرد و من اون لبای تشنه هوسو بوسیدم و به لبام چسبوندم . خیلی سخت بود رو دو تا زن تمرکز داشتن طوری که یکی از اونا نفهمه که من با دیگری دارم حال می کنم . برای فریده موردی نداشت چون در اون شرایط برای من دومی محسوب می شد ولی اگه رویا متوجه می شد که من در حال بوسیدن فریده ام از دستم عصبانی و دلخور می شد .. تا رویا بخواد بفهمه چی به چیه لبامو از رو لبای فریده گرفته و یک بار دیگه رو لبای رویا گذاشتم .. حس کردم یه چند نفری دور ما رو گرفتن .. دیگه تمومش کردیم .. همه خوشحال بودند . یه سری داشتن می رقصیدند . فریده و معین هم کارشون تموم شده بود . نرگس و اکبر هم به شرایط عادی بر گشته بودند . ماریا : خیلی با هم حال می کردین . انگار که چند ساله عاشق و معشوق همین .. مینا : ایمان جون طوری رویا جونو می گاییدی که من یکی حسودیم شد آخه از این سی چهل باری که منو گاییدی یک دفعه اش هم این جوری نبود .. -مینا شوخیت گرفته . من کی  تو رو گاییدم .. ولی وقتی که اونا رفتند رویا گفت تو که می گفتی قبلا با کسی نبودی -حالا هم میگم نبودم .  چرا این قدر گیر میدی . تو که اون موقع در زندگی من نبودی .. چیکار می کردم .. این مینا هم شوخیش گرفته . شاید چند مورد دیگه با غریبه ها بر نامه هایی داشتم ولی هیچ آدم عاقلی میاد این جوری خودشو رسوا می کنه ؟/؟ .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر