ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مرا ببخش خواهرم 21

مگه نشنیدی من چی بهت گفتم . من که بهت گفته بودم ازت معذرت می خوام . من که بهت گفته بودم .. -فرخ شاید من اون روزا هیچی حالیم نبود و هیچ حسی نداشتم ولی می شد عشقو به یه صورت دیگه دید .  وقتی هوشیار بودم مثل حالا دوستت داشتم . شاید نه مثل حالا . تا می خواستم فکر کنم می رفتم به عالمی که زیاد ازش چیزی به یادم نمونده . جز یه سایه هایی . بوی تن تو بهم آرامش می داد . بوسه های تو . به من بگو .. برام تعریف کن .. بگو من چه حسی داشتم . بگو .. بگو داداش .. بگو ..  -فرشته .. تو چرا سرم داد نمی کشی . چرا محکومم نمی کنی . چرا منو نمی زنی .. چرا .. چرا بهم نمیگی پست . چرا نمیگی تجاوز گر .. -فرخ مگه من وجود تو نبودم و نیستم ؟/؟ -چرا -مگه یه آدم به وجود خودش هم تجاوز می کنه ؟ -اگرم این کارو بکنه دیگه اسمشو نمیذارن تجاوز -فرشته تو چرا با این کارات همش شرمنده ام می کنی . من می خوام بمیرم . بمیرم . -بهت نمیاد این قدر شجاعانه کار کرده باشی . فرخ فکر نکنم که اون جوری که من دوستت دارم تو دوستم داشته با شی . -چرا این فکررو می کنی - برای این که من در بیداری تو رو فریاد می زنم . یا شهامت فریادت می زنم وقتی که تو بیداری ولی تو عشقت رو وقتی که من خواب بودم به من نشون می دادی . برام تعریف کن . بگو اون وقتا یی که من در این عالم نبودم و چیزی حالیم نبود با هام چیکار می کردی . خجالت نکش . -می دونم می خوای محکومم کنی -نه فرخ می خوام لذت ببرم . در حسرت اون روزا باشم که تو با عشق و هوست به من زندگی می دادی و همون عشق و هوس بود که منو به امروز رسونده که بتونم تو رو معنای زندگی رو حس کنم ولی خودت اینو نمی دونی یا نمی خوای که بدونی . دوستت دارم دوستت دارم منو ببوس خواهش می کنم . براش تعریف کردم .همه اون کارا رو شرح دادم از فرصت طلبی هام گفتم . از لحظه های التهاب و اون چیزایی که می تونست من و اونو بیشتر و سریع تر به هم پیوند بده  . واسش گفتم و گفتم . دستاشو از زیر پیر هنم رسونده بود به سینه هام و یواش یواش رفت پایین تر . لباشو گذاشته بود رو لبام . یه حس خاصی بهم دست داده بود . یه حس شرم . این که یک خواهر نباید با برادرش این کارو انجام بده . دستشو رسونده بود به کیرم . سفت و شق شده بود می خواستم خودمو کنار بکشم و نمی تونستم . با کیرم بازی کرد چند روز بود که آبمو خالی نکرده بودم . فقط با یه خورده ور رفتن آبمو توی دستش خالی کردم . می خواست کیرمو بخوره نذاشتم ولی با همون کیر خیس من ور رفت . دست منو گرفت و اونو به سمت شورتش هدایت کرد . می خواست که من با کسش ور برم . دستمو کنار کشیدم . دوست نداشتم که این کارو انجام بدم . دستشو گذاشت رو صورتم و به من گفت داداش اینه اون علاقه ای که به من داشتی ؟ نه من باور نمی کنم . یعنی تو دلت می خواست هوست رو رو یه دیوونه خالی کنی . حالا که عاقل شدم دیگه برات ارزشی ندارم . ؟/؟ می خواستم بهش بگم خواهرم عزیزم  اینا که ارزش نمیشه . حس کردم خودم خیلی بیش از اینا واسش ارزش قائلم . خیلی بهش اهمیت میدم . -فرشته تو چت شده . چرا با هام بازی می کنی . چرا نمی خوای درکم کنی . -من هیچی حالیم نمیشه . هیچی نمی فهمم . فقط می دونم من یه خواهر دیوونه ای هستم که دیوونه وار داداششو دوست داره . وقتی هیچی حالیش نبوده . وقتی دیوونگیش زیاد بوده داداش اونو می خواسته ولی حالا نه . دلم می خواد دوباره مثل اون  روزا شم . تا شاید منو دوست داشته باشه . اون موقع دیگه عشقو با عقلم حس نمی کنم . عشقو با احساسم حس می کنم . شاید نفهمم که عاشقم .  شاید ندونم که عاشقی . اما اونو در وجودم لمس می کنم با تمام احساسم . همون عشقی که منو تا به اینجا رسونده و تونسته با من از فردای روشن زندگی بگه . دوستت دارم دوستت دارم فرخ . ولی من می خوام بر گردم به اون روزا . باور کن دیگه قرصامو نمی خورم . ول می کنم . من می خوام مریض شم . -تو این کاررو نمی کنی . من به تو اجازه نمیدم . تو نباید این کاررو بکنی . -ربطی به تو نداره .. تو اصلا درکم نمی کنی . منو حس نمی کنی . نمی خوای بفهمی منو . . وقتی که حالیم نبود هر کاری که دلت خواست با هام کردی و حالا که حالیمه اون کاری رو که می خوام با هام نمی کنی . اعتنایی بهش نکردم . دیگه نمی خواستم بی وجدان باشم . ولی شهوت داغونم کرده بود . -فرخ ! من بیشتر از این که  هوس سکس با تو رو داشته باشم دلم می خواد که تو احساس رنج نکنی . حس نکنی که باید عذاب وجدان داشته باشی . اصلا عذابی نداشته باشی . اما خودت نمی خوای اینو بدونی . نمی خوای اینو قبول کنی . برای من مسئله ای نیست . درکم کن . ببین چقدر دوستت دارم . دلم نمی خواد به اندازه یه تارمو .. حتی قد یه ارزن عذاب بکشی . من غرق تو ام . اسیر آغوش تو . دوستت دارم . داداش منو تو چنگت بگیر . من مال توام . همه هستی ام تویی . فدات شم . چرا داری گریه می کنی . فرشته دلشو نداره . کاملا برهنه شده بود ولی من به خاطر اون چه  قبلا انجام داده بودم اشک می ریختم .  -دیگه تموم شد فرشته . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر