ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان بخش بر چهار 57

ساعت سه نیمه شب بود که رسیدیم خونه . خیلی حال کردم تا می تونستم رقصیده بودم . بچه ها خیلی تشنه بودند و عطش داشتند واسه این که زود تر منو لختم کرده با هام حال کنن . از بس اون جا تیکه ها ی رنگ و وارنگ دیده بودند و دستشون بهشون نمی رسید و کاری ازشون بر نمیومد که به اوج برسن . چاره ای نبود باید با اونا راه میومدم . بچه هام بودن دیگه . اسحاق : مامان داشتی خودت رو می کشتی . چقدر می رقصیدی . مردا با نگاهشون داشتن تو رو می خوردن . من که خیلی اعصابم خرد شده بود . اصلا نمی تونستم تحمل کنم . می خواستم کله اونا رو بکنم . -ببینم  اسحاق جون دنیا برای این نیست که فقط من و تو ببینیمش . آدمای دیگه هم حق دارن که دنیا رو ببینن . -حالا دارم می فهمم که چرا دین ما گفته زنا باید حجاب خودشون رو حفظ کنن -و پسرا کیرشونو فرو کنن تو کس مادراشون . پنج تایی مون کر کر می خندیدیم . -عزیزان من خودتون رو به خاطر این مسائل پیش پا افتاده و الکی ناراحت نکنین . اینا به هیچ وجه اهمیتی نداره و مهم نیست مهم اینه که من شما رو دوس داشته فقط زیر کیر شما می خوابم .احسان : مامان این چه حرفیه مگه قرار بود بازم بر نامه دیگه ای باشه ؟/؟ -نه عزیز دلم ولی اگرم بر نامه دیگه ای باشه مثلا من طلاق غیابی بگیرم و بخوام از دواج کنم هیشکی نمی تونه مانع من شه . من به خاطر عشق و علاقه ای که به شما دارم و دوستتون دارم و از طرفی با هاتون حال می کنم اصلا دوست ندارم که دوباره  از دواج کنم . تا عشق و سکس من تا مینه اصلا به این چیزا فکر نمی کنم .. افشین : حالا مامان جون می دونی ما به چی فکر می کنیم ؟/؟ به تو که کی می خوای بری حموم و کی از حموم در میایی که بتونیم دمی با هم خوش باشیم . -من فدای چهار تا کیر و فدای صاحب این چهار تا کیر بشم که واسه تک تکتون زحمت کشیدم . پسرا این  همه خوش گذروندین تا حالا کجا رو گرفتین  .. افشین : یه جایی رو می گیریم که در میره . اشکان : عوضش هر روز باید بازم بگیریمش .. سریع خودمو رسوندم به حموم تا یه نگاهی به بدنم بندازم . هنوز در حال پس دادن منی جمشید بودم . خیلی بده این جوری گیر افتادن . رفتم جلوی آینه بزرگی که در یه گوشه حموم قرار داشت تا اونجایی که  می تونستم بدنمو بر رسی کردم و دیدم خبری نیست . انگشتامو هم فرو می کردم توی کس و کونم  .. خیلی وسواسی شده بودم .  طوری رفتار می کردم که انگاری زن شوهر داری باشم که به شوهرش خیانت کرده باشه . هر چند در فاز اول همچین حالتی داشتم . در واقع با سکسی  که با پسرام انجام داده بودم به شوهرم خیانت کرده بودم ولی حالا از این می ترسیدم که پسرام متوجه شن که من با مرد دیگه ای رابطه داشتم . وانو پر از آب کف کرده و رفتم داخلش قرار گرفتم . قبلش در رو باز کرده بودم که صدامو بشنون . حالا دیگه فقط سرم بیرون قرار داشت . -پسرا می تونین بیاین حموم .. دسته جمعی رو دعوت کردم به حمام تا اگه یه چیزایی در تن من مونده همین جا بریزه و گندش در نیاد . باید حواسمو جفت می کردم . شایدم بی خود این قدر حساسیت به خرج می دادم . -بچه ها اول برین زیر دوش خودتون رو حسابی بشورین و تمیز شین . چقدر احساس آرامش می کردم . لذت می بردم از این که تونستم سرشون شیره بمالم و حال خودمو بکنم . در حال ور رفتن با خودم بودم و چشامو بسته بودم  که وجود پسرا رو کنار خودم حس کردم . چشامو که باز کردم دیدم چهار تا پسرم کیر به دست و شق القمر اونجا وایسادن و کیرشونو گرفتن طرف دهنم . -ببینم پسرا چهار تا رو با هم فرو کنم توی دهنم ؟/؟ این که نمیشه . حالا واسه این که یه رکورد هم زده باشم فقط سر کیرتونو بمالونین به دهنم بعد دو تا دو تا بیایین .. همین کارو هم کردن . چه حالی می داد . اولش سر کیر هر کدومشونو به نوبت میذاشتم توی دهنم .. . صدای یکی از پسرام در اومد که می گفت مامان همین جوری که داری ساک می زنی بگو کیر کیه . کیر اسحاق چون از همه  کیر ها کلفت تر بود در نگاه یا حس اول مشخص بود بقیه رو هم اگه بهش فکر می کردم متوجه می شدم . ولی من  تقلب کردم و به لاپا و قسمت بالای پای پسرا که نگاه می کردم اونا رو می شناختم . افشین : آفرین به مامان با هوش خودم . دو تاشون اومدن داخل آب و افشین و اشکان بیرون وایساده بودند . انگار نه انگار که چند  ساعت پیش با یه مرد غریبه سکس داشتم . به شدت به هیجان اومده بودم . ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر