ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

اتوبوس هوس 46

خلاصه اون قدر با این زنه ور رفتم تا تونستم یه جورایی از دلش در آرم . هر چند می دونستم این شرایط زود گذره و قتی بین کیر ها و کس ها یک جا به جایی اساسی صورت بگیره دیگه کسی به دنبال شجره نامه دیگران نیست . حالا یک فیلم کاملا سکسی و بکن بکن داغ در حال پخش شدن بود و همه هم در حال تماشای این فیلم بوده کسی هم دیگه احساس خجالت نمی کرد . -رویا هنوزم ازم دلخوری ؟/؟ -نه به شرطی که وقتی که رسیدیم به مقصد تو بتونی پیش بقیه نشون بدی که چقدر منو دوست داری . -چه جوری .. حالا من خودم می دونستم منظورش چیه ولی اون دستشو گذاشتم لای شلوارم که زیپش باز بود و سریع اونو از لای شورت رد کرد همچین کیرمو فشرد که جیغم رفت آسمون .. یکی از آخر ماشین داد زد چه خبره ! ما داریم فیلم می بینیم اشتهامون بازشه . شما که تازه سیرشدین .. یکی دیگه جوابشو داد داداش خانوم دکتر داره ختنه می کنه تا زیادی کار دست کیر نده .. همه مون دسته جمعی خندیدیم . تا رفتم یه اخمی به رویا بکنم خودشو انداخت توی بغلم و گفت حقت بود . فقط می خواستم بدونی که چقدر دوستت دارم . رفتم تا یه دادی سرش بکشم لباشو گذاشت رو لبم و مثل آبی که رو آتیش بریزن خنکم کرد . در حال بوسیدن رویا داشتم به این فکر می کردم که با چند تا زن دیگه می تونم باشم . فریده خیلی محو من شده بود و با حرکات خودش می خواست نشون بده که  منتظرش باشم . دسته جمعی به لحظاتی فکر می کردیم که بتونیم کنار هم باشیم . یعنی در یک جمعی که همه همو ببینیم . یه خورده ترس و خجالتمون ریخته بود . یه خورده که چه عرض کنم . یه خیلی . حالا خیلی راحت کنار هم این فیلمهای خیلی اکشن رو می دیدیم . دو تا سیاهپوست کیر کلفت افتاده بودند به جون یک زن سفید پوست خیلی  خوشگل .. زنا همش آه و ناله می کردند عجب چیزیه .. مردا بیچاره ساکت مونده بودند .. من دیدم این جوریه گفتم این که چیزی نیست همچین پری زیبایی اگه اینجا باشه کیر ما دو برابر کیر اون دو تا مرد میشه . یعنی با این حرفم می خواستم بگم شما که دارین متلک میگین ارزششو نداره که کیر ما برای شما شق شه .. همه اینا شوخی بود ولی رویا که دوزاریش افتاده بود همچین گوشمو کشید که این بار منم همین کارو باهاش کردم -ایمان ولم کن . منو کشتی . بد جنس !خانوما اگه یه کاری می کنن که آقایون نباید این جوری جواب اونا رو بدن . سرمو که یه لحظه بر گردوندم عقب پنج تا ردیف عقب تر رستم رو دیدم که حواسش به طرف ماست . شستشو گرفت هوا که یعنی هر بلایی که سر مادرم میاری اشکالی نداره . منم به علامت پیروزی و بعدش هم تشکر,  انگشتا و دستمو بردم بالا . چقدر به همه مون خوش گذشته بود . تو راه غذامونو خوردیم .. شهر های شمالی و مازندران رو یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتیم . پاییز خیلی قشنگی بود . همه مدل هوایی رو میشد اینجا دید . کوهستانی و سرد .. مرطوب .. ولی آب و هوای مرطوب و اعتدال هوا در بیشتر قسمتهای این استان به چشم می خورد . درختان سبز در کنار درختانی که برگهای پاییزی اونا در حال وداع با طبیعت بودند منظره زیبایی رو درست کرده بود . چند تا از این بین راهی ها رو نشسته و کلی صفا کردیم . پارک جنگلی نور و سی سنگان که این دومی نزدیک مقصد ما بود حسابی سر حالمون آورده بود . مثل تابستون شلوغ نبود ولی پاییز تا حدودی شبیه به بهار شده بود . خیلی دلم می خواست برم با بقیه هم حال کنم . نزدیک غروب که هوا داشت کمی سرد تر می شد رفته بودیم به پارک جنگلی سی سنگان .. یه گوشه ای یه سفره بزرگ پهن کردیم و دسته جمعی دورش نشستیم . چه هوابی .. چه طبیعت زیبایی ! اگه الان خونه بودیم همه مون دیگه دسته جمعی باید حداقل نیمه بر هنه می بودیم . این جوری صفاش بیشتر بود و چند قدمی آدمو جلو مینداخت . برای لحظاتی خودمو از  رویا جدا کردم و رفتم کنار یه زن خیلی تپل نشستم . اسمش بود مهوش .. چه تن و بدن و هیکل توپی .. مهوش هم ازکارکنای دانشگاه بود که  اتفاقا همرا ه شوهرش اومده بود . معلوم نبود شوهره کجا غیبش زده . هیچ بعید نبود که پشت یکی از این درختان جنگلی درحال حال کردنه . دستمو گذاشتم رو پای مهوش .. اونم خودشو به من نزدیک تر کرد و بیشتر بهم چسبید .  با این که در دانشگاه فقط در حد یه سلام و علیک و احوالپرسی با هم بر خورد داشتیم ولی در اینجا بهش گفتم مهوش جون .. -مهوش جون امروز کنار کی نشسته بودی -کنار شوهر جونم .. -می دونی که بر نامه اینجا چه طوریه . به من افتخار میدی دیگه .. آقات که ناراحت نمیشه . اون خندید و گفت وقتی که اون میره به بقیه افتخار میده منم باید برم به یکی دیگه افتخار بدم آخه من تابع آقامم .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر