ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

پسران طلایی 50

-ساناز دوباره شروع نکن . من از دست همه خلاص شم از دست تو یکی نمی دونم چیکار کنم . نمی دونم . انگاری تو واسه من یک نگهبان مخصوصی منو دیوونه می کنی . -خوشم میاد . حرص می خوری . تو منو حرص میدی ؟-من مگه چیکارت کردم. تو خودت ازمن دلخوری و دلت نمی خواد موفقیت های داداشتو ببینی . ببینم آبجی کوچولوی ما دوست داره واسش چی بخرم . -ممنونم من خودم همه چی دارم . فقط می خوام با من رو راست باشی . به من بگی اون دختری که خودشو شیفته تو نشون میده ولی هدفش چاپیدن توست کیه . این دوره زمونه دخترا در آن واحد چند تا دوست پسر دارن وهدف همه شون کلاه بر داریه . من با خیلی ها شون هستم . -نکنه خودت هم یکی از اونایی . -در من می بینی ؟/؟ من هر کی باشم و هر چی باشم سر داداش خودم کلاه نمی ذارم . -یعنی میگی من بیام دوست پسر خواهرم شم ؟/؟ ساناز برای لحظاتی نگاشو رو صورت سینا متمر کز کرد . چشاشو بهش دوخت . ته دلش از این حرف برادر لذت برده بود .چون حس می کرد یه حس خاصی نسبت به اون داره . حسی که نمی دونست اونو به چه حسی نسبت بده . این عشقی نبود که بتونه اونو با علاقه یک خواهر به برادرش بسنجه ...-کجا داری میری سینا ..اصلا چقدر حرفای عجیبی می زنی .معلوم هست چی داری میگی ؟/؟ مگه میشه یک جفت خواهر و برادر دوست پسر و دوست دختر هم باشن ؟/؟ ساناز دوست داشت که برادرش حرفای اونو ادامه بده واونم با لذت و احساس قوی خودش یه چیز دیگه ای بگه . صورتش اول سرخ شده بود ولی حالا تپش قلب گرفته بود . اما سینا دیگه ادامه نداد .. رفت که دوباره بخوابه که دوستش فرزاد واسش زنگ زد . -پسر کجایی . تو چقدر زود وا میری . یه شب تا صبح کس کردن که این جور وا رفتن نداره . -مشتریای سختو همه میدن به جمع من . همه شون هم مشکل تر . -خب دیگه  عزیز دل شیرین بودن همین دردسرا رو هم داره دیگه . اون تو رو از همه بر و بچه های اینجا بیشتر دوست داره . -ببینم فرزاد مگه چند تا جنده دیگه مثل ما جمع کرده .. -فعلا چند تایی میشیم . در اینجا فرزاد که کبکش خروس می خوند گفت قراره یک ماموریت دبی هم داشته باشی کیرت رو به رخ مردا و زناتی عرب بکشی .. -بس کن فرزاد تو هم امروز نفست از جای گرم بلند میشه . اگه دوست داری بیا با هم یه دوری بزنیم . - سینا جون من  یک ساعت دیگه یه مشتری دارم و می تونم دو ساعت دیگه با هم بریم گردش .. بریم دختر بازی . خسته شدم از بس بالای بیستو گاییدم . هوس زیر بیستو کردم -ببینم نکنه وا بری -نه این از اون مشتریهای کس خله . یا باید کسشو ساک بزنم یا  صحیح تربگم میک بزنم یا این که کیر منو ساک بزنه . فقط دستمالی کردن رو هم میشه بهش اضافه کرد و خوردن سینه ها .. تازه دو تایی مون نقاب میذاریم که همو نبینیم .. خیلی رعایت می کنه .. مثلا داره مخفی کاری می کنه .  -ببینم فقط این کیرت اضافه هست ؟/؟ من جات بودم کاری می کردم که اون خودشو راحت تسلیم کنه . -ببینم تو الان در کدوم ساختمونی . شیرین اگه اونجا نباشه من میام -پسر اون که خیلی دوستت داره . چپ میره سینا .. راست میره سینا . زیر کیر شوهرشه سینا ..من تا ته فرو می کنم تو کسش میگه سینا .. اون یه چیز دیگه ایه . خیلی عاشق توست . -من که حال و حوصله شو ندارم . اون قدر از این شیرین عسلها خودم دارم که پاک خسته شدم . نمی دونم چیکار کنم . دیگه جا واسه این شیرین ندارم -سینا راستشو بگو اگه این شیرین به یاد تو و از روی اجبار بیاد زیر کیر من حسادت می کنی ؟/؟ -حاضرم از در آمد خودم یه چیزی بهت دستی هم بدم که منو از شرش خلاص کنی .در همین لحظه ساناز به سینا نزدیک شد . می خواست بفهمه داداشه چی میگه .. سینا متوجه حرکت ساناز شده بود -فرزاد من الان دارم میام اونجا . ساناز از این حرکت برادرش خوشش نیومد .ولی اون رفته بود دم در یکی از این ساختمونایی که گاهی شیرین مشتریاشو به اون جا می برد . بعضی وقتا هم زنا خودشون پسرا رو با خودشون می بردن به جایی که دوست داشتند که تا به حال از این مشتریا به تور سینا خورده بود . سینا به نزدیکی ساختمون رسیده بود .  فرزاد رو دید که  داره میاد سراغش .. .. یک لحظه سرشو به اون سمت  خیابون بر گردوند . یک آن مادرشو دید که  داره  میره طرف ساختمون فوری پشت یکی از ماشینا پنهون شد .. فرزادمتوجهش شد و اومد بالا سرش .. -چی شده پسر لولو خورخوره دیدی ؟/؟ اون زنی که خواستی تو رو نبینه همون مشتریه که واسم ساک می زنه چشاشو می پوشونه ..جون عمه اش خیلی نجیبه و کس نمیده ..ولی یه روزی اونو می کنم . حتی اگه مجانی باشه و بهم پول نده . سینا باورش نمی شد .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر