ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مرا ببخش خواهرم 7

کیرمو توی کونش ثابت نگه داشته در عوض به سرعت دستمو رو کونش حرکت می دادم . چه عشق و حالی می کردم !  کسش خیلی زود و دوباره خیس شده بود . درد و ترس روی سیستم عصبی و تحریک هورمونی اون اثر می ذاشت . کیرمو در همون حالت نگه داشته و بدون تکون دادن اون فقط به بدنم حرکت می دادم دستامو از پهلو ها گذاشتم رو سینه هاش .. لبامو هم رو پس گردن نازش قرار داده و بوسیدنمو شروع کردم . حس کردم عاشق خواهرم شدم . اون مال من بود .. متعلق به من . جز من کسی رو نداشت و می شد گفت که منم جز اون کسی رو ندارم . اون فقط برای من یک هوس نبود . عشقی بود که حاضر بودم از عشق های دیگه دست بکشم . حاضر بودم جونمو هم براش بدم . اون برای من کسی نبود که بخوام باهاش سکس کنم و ازش زده شم . اون تمام هستی من بود . شاید به نظر این رفتار من نسبت به خواهرم در اون شرایط شیطانی به نظر می رسید .. بدنم داغ شده بود . حس کردم اونم داغ کرده ولی من نمی دونستم باید چیکار کنم که اون از دستم فراری نشه .. شاید هر کاری که می کردم اون بد نمی دونست . چون نمی تونست به تابو ها و باید ها و نباید ها فکر کنه .. آب کیرم توی مقعدش خالی شد . فوری اون ناحیه رو با آب شستم . اونو یه دور بر گردوندم . چشاشو به سقف دوخته بود .مثل اونایی که تسلیم شده باشن و هیچ احساسی ندارن . اون حالا طاقباز بود و من می خواستم کیرمو نشون بدم . نشون بدم  تا اون به دیدن اون عادت کنه و یهو نترسه . این کیر براش آشنا باشه . کیر رو در شرایطی بهش نشون دادم که هیچ فعالیتی نداشت این جوری خیلی بهتر بود و راحت می تونست عادت کنه و منم دیگه اون نگرانی رو نداشتم که  این مورد رو چه جوری حلش کنم . خودمو روش خم کردم . می خواستم طعم چشیده شدن کس رو بهش بچشونم . بهش لذت بدم . این کارو با تمام وجودم انجام دادم . با این که اولین بارم بود و سیمین هم بهم فرصت زیادی نداده بود ولی از بس فیلم دیده بودم و کوچیک هم که بودم همراه مامان می رفتم حموم همچین آدم کس ندیده ای نبودم . فرشته این یه تیکه رو اصلا گیر نداد . حق داشتم این تصور رو در مورد کس اون داشته باشم . همون جور که فکر می کردم نقلی و کوچولو و جمع و جور بود . ماچش می کردم . میکش می زدم .. پاهشو به دو طرف صورتم فشار می داد . جیغی که می کشید بیشتر شبیه به زوزه بود . می دونستم که بی اندازه داره حال می کنه .این مدل داد کشیدنهاش نشونه هوسش بود . دیگه می دونستم حس اونو .. خواهر خوشگل و ناز من .  من از همه چیزم می گذرم و تو رو تحویل جایی نمیدم . دوستت دارم . عزیزم . دوستت دارم .هیشکی نمی تونه تو رو از من بگیره . تا من زنده ام هیشکی حق نداره تو رو بفرسته آسایشگاه .. اونو به سر حد جنون رسونده بودم . رسیده بود به جایی که انگاری می خواست پاشه و فرار کنه . ولی من اونو سفت و سخت نگهش داشتم . بالاخره ساکت شد . می دونستم که به ار گاسم رسیده . سر تاپاش یه حرارت خاصی پیدا کرده بود . زیر چشمی نگام می کرد . کاش می دونستم که در جه هوشش  در اون لحظه تا چه اندازه بوده وچیکار می کنه . دهنمو که از رو کسش بر داشته به سمت دهنش برده و خواستم که اونو ببوسم . لبامو گذاشتم رو لباش . اونا رو به هم بسته بود . انگاری از بوسه خوشش نیومد . شاید هم در اون لحظه آمادگی نداشت و من هم یه فاصله ای بین لبای خودم و اون ایجاد کردم و دریه لحظه که کف دستمو گذاشتم روی کسش لبامو به لباش چسبوندم . مقاومتی کرد ولی این بار تسلیم شد هر چند با من همراهی نمی کرد . پا شدم و به شستشوی خودم و اون ادامه دادم . گذاشتم که خوب کیر منو ببینه . دلم واسش می سوخت . بعضی چیزا رو می دونست . حتی گاهی خیلی چیزای مربوط به گذشته های دور رو به خاطر می آورد ولی نمی تونست اونا رو به یاد د اشته باشه . خیلی راحت پیش اون کیرمو می شستم و به کسش دست می زدم تا عادت کنه . ..... هر وقت گرسنه اش می شد دستمو واسه بر داشتن غذاهای مورد علاقه اش رد نمی کرد . همون چیزایی رو که بچگی ها بهش علاقه داشت هنوزم دوستشون داشت و با طبع و مزاجش ساز گار بود . -خب خواهر خوشگل من حالا خوشبو شدی ..  نمی دونم چرا در نگاهش اخم خاصی نهفته بود و اون چی می خواست بهم بگه . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر