ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

یک سر و هزار سودا 16

از این که تسلیم من شده بود خوشحال بودم . از این که تونسته بودم شکارش کنم . احساس غرور می کردم . پس اون  به خاطر نامردی که در حقش شده بود سر خورده از مردان روزگار بود . اون بهم اعتماد کرده بود . دیگه خودشم خسته شده متوجه شده بود که بدون مرد نمیشه زندگی کرد . نمیشه از خیلی از لذتها دور بود . چقدر به من می چسبید . خیلی دلم می خواست چهره مژده رو در اون لحظاتی که در حال لیس زدن کسش بودم ببینم .
-نهههههههه نهههههههههه شهروز عزیزم ..
هرچه بیشتر و محکم تر موهای سرمو می کشید لذت بیشتری می بردم . بیشتر کیف می کردم از این که اون داره خوشش میاد و لذت می بره . عین اسب سرکش ازمن گریزان بود و حالا این توسن رو رامش کرده بودم . جیغایی که مژده در اثر هوس می کشید سگها رو مجبور به پارس کردن کرده بود ..
-عزیزم بگو خفه شن من از هوس میفتم . بذار حالیشون شه که صاحبشون  داره حال می کنه نه این که داره عذاب می کشه ..
 - فدات شم ..
 یه چیزی به سگها گفت و خفه شون کرد
 -حالا راضی شدی ؟ یه چیزی بهشون گفتم که متوجه شن که صاحبشون دیگه صاحاب داره .. .
 طعم دلپذیر کسش به دهنم و به دلم نشست ..  و مژده همچنان در حال کشیدن موهای سرم و فریاد کشیدن بود . من سرمو محکم تر به قسمت بالای کسش فشار داده و بینی من در قسمت روی کس قرار گرفته بود و اونم دیگه از هوس زیاد فقط می خواست خودشو از دست من رها کنه . نمی دونست به کجا می خواد بره . فقط می خواست با یه نیروی گریزی خودشو از من دور کنه . دیگه تحمل نداشت ولی رسید به جایی که دیگه نمی تونست بیشتر حرکت کنه اونو چسبونده بودم به گوشه دیوار و با تمام انرژِی به کس لیسی ادامه دادم .
-اوووووووهههههه کشتی منو .. نهههههههه  ولم کن .. نمی تونم .. دیوونه شدم ..
ولی بی اعتنا به حرفا و مقاومت مژده  همچنان اونو در گوشه دیوار نگه داشتم تا این که دستاش شل شد و پس از اون چند بار یه حرکتی به پاهاش داد و ساکت شد .. اونو کمی عقب کشیدم تا به وسط بدنش مسلط باشم . خودمو روش خوابوندم ..
-خیلی بد جنسی ..
 -چرا
 -اگه قلبم وای می ایستاد چی می شد ..
 کیرمو در حالی که به پاهش می مالوندم گفتم همینو می ذاشتم رودلت .. رو قلبت .. اون حرکتشو شروع می کرد . می گفت حیفه که تا اینو نوش جون نکردم غزل خداحافظی رو بخونم .
-شهروز دیوونه ! می کشمت ..می کشمت ...
-فعلا که من کشتمت .
 خودمو انداختم روش . لبامو رو لبای نازش قرار دادم . با طعم شیرین لبهای اون کیرمو آروم آروم روی  کسش سوار کردم . یه لحظه دیدم رفته توی فکر . انگار از اون عالم خارج شده .. یعنی از عالم  خلسه و هوس .. غمی رو در چشاش می خوندم. -چی شده . عزیزم بگو چی شده 
-نمی دونم .. نمی دونم .
-به یاد اون نامرد افتادی ؟
-تو کارت رو بکن ..
 -عزیزم . تا به تو مزه نده واسه منم لطفی نداره . من نمی خوام فقط خودم لذت ببرم . -فدات شم . عیبی نداره . منو ببوس .. ببوسم شهروز .  چرا لباتو از رو لبام برداشتی .. همون جوری که یه دقیقه پیش منو می بوسیدی بازم ببوس .. با تمام وجودت .. منوحس کن . به من حس بده ..
و من همین کارو باهاش کردم .  طوری که انگار اون تنها عشق و تنها زن زندگی منه که دارم باهاش سکس می کنم و اصلا دوستت دارم گفتن هامو واسه اون کنار گذاشتم . دستامو از زیر رسوندم به کمرش . بدنشو آوردم بالاتر و اونوبه سینه هام چسبونده حرکت کیرمو توی کسش شروع کردم . هیچ فاصله ای بین ما نبود . لباشو قفل کرده بودم و دیگه نمی تونست حرفی بزنه . هیجانو در تمام وجودش حس می کردم . گرمی تنشو .. سینه هاشو .. شونه هاشو .. موهای ریخته شده رو شونه هاش و سینه اش که فقط می تونستم زیر چشمی نگاش کنم . طعم شیرین بوسه ها  منوبه همون حالت نگه داشته بود . خیسی کس مژده فوق العاده بود . به هر جای بدنش که دست می زدم سرشار از هوس و حرارت شهوت بود . این سکوت و التهابو دوست داشتم . اون خودشو به من سپرده بود . با مالش بدنش هوسشو زیاد تر کرده بودم . حرکت کیرمو داخل کس تنگش خیلی نرم تر از لحظه ورود کیر حس می کردم . لباشو رها کرد ..
 -شهروز ادامه بده .. همین جوری .. می خوام امشب بهترین شب زندگیم باشه ..  شیرین ترین .. بهتر و شیرین تر از اون شبی که حس می کردم به تمام آرزو های زندگیم رسیدم . خونده بودم که چی میگه . احتمالا اون به پسری اعتماد کرده خودشو در اختیار اون گذاشته بود . بدون این که کیرمو بیرون بکشم  زیر بغلشو لیس می زدم سرعت سکس و حرکت کیرم کم شده بود ولی اون خوشش میومد از این که با هاش ور برم . دستشو گرفته دونه دونه انگشتاشو می ذاشتم توی دهنم و میکش می زدم 
-آههههههه شهروز عزیزم .. عالیه .. بکن .. بخور .. یه بار ار گاسم شده بود و این دفعه باید زور بیشتری می زدم تا سر حالش کنم . چشاشو باز کرده بود .. مژده با مژگان درشتش آتیشم زده بود .  دیگه توی چشاش از غم و تاسف خبری نبود . فقط هوس بود و التماس ..... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر