ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نادر و نازنین 65


قبل ازدیدار بسیار دلچسب و داغ داغ و سوزان و تاریخی ما در 13 دی 94 که دیدار سوم ما بود .. اون چند حرکت عجیب ازخودش نشون داد .. دلخوری هایی که می تونست دلخوری نباشه و من همه اینا رو به حساب این گذاشتم که بهم می گفت نازنین یا خوب خوبه یا بد بد .. باهاش مدارا می کردم . چون من اونو همون جوری دوست داشتم که بود . بالاخره یکی باید گذشت می کرد و گذشت خودشو نشون می داد .. یه ایمیلی براش فرستادم به عنوان سلام گرم به نازنین سرد به این مضمون :وقتی نا مهربون میشی انگار می خوای نقش یه جلادی رو پیدا کنی که رحمی تو دلش نیست .. ولی من که تو رو می شناسم . می دونم که تو خیلی بهتر از اونی هستی که هر دو مون فکر می کنیم . چرا واسه چیزای الکی خودت رو ناراحت می کنی ؟ تمام وجودم از دوریت به درد اومده . تو رو می خواد .. تو رو حس عاشقونه تو رو .. و این که بهت بگم چقدر دوستت دارم و به یادت هستم . به این که شریک لحظه های تلخ و شیرینت هستم .. به این که بدونی  ثانیه های زندگی نادرو پرش کردی . من دوستت دارم .فکر نکن من از زندگیت میرم بیرون .. تو همیشه در قلب منی .. جان منی .. عزیز منی .. عشق منی .. و من تنور عشقمونو همیشه گرم نگه می دارم . می دونم تو هم قلبت با منه .. چرا ازم دوری می کنی ؟ مگه من چیکار کردم .. به خدا وقتی گفتم عاشقتم دیگه به کسی اینو نگفتم .. وقتی تو رو با تمام وجودم خواستم   و اینو بهت گفتم دیگه به کسی نگفتم . نازنین بهم بگو چته .. دلم برای دیدن و خوندن پیامهات تنگ شده ... می دونم پیامهای من واست عادی شده ولی هر لحظه منتظر دیدن پیامهای گرمتم .. هر لحظه حست می کنم . . دوستت دارم .. به خاطر روزای قشنگمون .... چی شده عشقم ؟ اگه چیزی هست بهم بگو .. من صبرم زیاده .. تحمل می کنم . چه باید کرد ؟! نمی دونم من چه کسی رو کشتم ؟ قلب چه کسی رو شکستم ؟ مال چه کسی رو خوردم ؟! در حق چه کسی نا مردی کردم که باید نازنین من جوابمو نده ... برای سلامت تو دعا می کنم . امید وارم خیلی بهتر شده باشی و منم ارزش یه پیام کوچولوی محبت آمیز تو رو داشته باشم .. کسی که هر گز فراموشت نمی کنه , حتی اگه از پیشش بری : نادر
یکی از همکارام طرفای رسالت تهران یه آپارتمانی داشت با اسباب و اثاثیه .. هر وقت هم می رفت تهرون دست یه دوست دختری رو می گرفت و می برد اون جا .. من ازش خواستم که اگه با دوست دخترم صحبت کنم و اون راضی باشه حاضره کلید اون جا رو بهم بده ؟ بهشم گفتم به کسی نگه من دوست دختر دارم اخلاق نازنین رو می دونستم واسه همین  می خواستم هماهنگ باشیم ..وقتی این موضوع رو با نازنین در میون گذاشتم طوری بهش بر خورد و ازم دلخور شد که اصلا فکر نمی کردم این همونیه که ادعای عاشقی داره .. بهش گفتم مگه دوستم تو رو دیده ؟ می شناسه ؟ من کلید خونه شو می گیرم که تو نگران در و همسایه و سر رسیدن خونواده ات نباشی .. یه دو سه روزی واسه همین چیزا باهام سر سنگین بود .. حالا خدا می دونه جزو بهانه هاش بود یا واقعا بهش بر خورده بود رو نمی دونم .. ولی به من بیشتر بر خورد .. چون من و اون تا به حال هر وقت در شرایط مکانی ایده آلی قرار می داشتیم اون بی نهایت از خود گذشته و داغ و دلچسب و چسبنده می شد ..منو هم که دوست داشت دیگه این جور ادا و اصول بازی در آوردن نداشت .. خلاصه همین باعث شد که  یک پیام دلتنگی برام بنویسه .. دیگه باید تحملش می کردم . دوستش داشتم .. خربزه ای خورده بودم که باید پای لرزش می نشستم .. آش کشک خاله ام بود .. دیگه همیشه یک طرف قضیه باید کوتاه بیاد .. حالا که به اون وقتا فکر می کنم میگم شاید نازنین داشته این کارا رو می کرده که من از دستش در برم و یه جورایی خلاص شه ولی اون که خودشو بی نهایت عاشق و خالص نشون می داد . دلم خیلی گرفته بود .. انگار بازم از اون روزایی که می گفت حالش ناخوشه رو باید یه جوری با هاش کنار میومدم . سکوت می کردم . کارش نمی داشتم . ولی نگرانش بودم . دویست کیلومتر دور از هم بودن همین بد بختی ها رو هم داره دیگه . طرف فقط به همونی که می بینه توجه می کنه . در حالی که این معنای واقعی عشق نیست . عدالت عشق یا عشق عادلانه به این نمیگن یعنی این که یکی بیاد خواستگاریش دوست خانوادگی شون هم باشه هر روز توی دیدش باشه معلومه بالاخره یه جاهایی یه جوری خودشو نشون میده و منی که یه گوشه ای افتادم و باید منتظر چت و تلفن باشم و این که تقی به توقی بخوره و ببینمش کاری ازم بر نمیاد و همه چی به ضرر من تموم میشه .... ادامه دارد ... نویسنده : ایرانی


0 نظرات:

 

ابزار وبمستر