در پاسخ به پیام 25 دسامبر 2015 نازنین شاید جوابهای زیادی داده باشم ولی دست به نقد اینو در چت های همون شب پیداش کردم . پیامهای چتی که همش از طرف من بود بدون این که نازنین بیاد نمی دونم چش شده بود . شاید میگرنش جلو اومده بود شاید ترسیده بود شاید حقیقتی رو ازم پنهون کرده بود که از افشای اون پروا داشت ولی امید واربودم که این هم مثل چند مورد دیگه ای بوده باشه که به خیر و خوشی تموم شده
وقتی می تونیم همدیگه رو این قدر عاشقونه دوست داشته باشیم
وقتی لبام رو لباته دستم .....
لباتو آروم آروم میکش می زنم
لباتو می بوسم
چشامو می بندم
با سکوتم بهت میگم
بازم مثل اون هفته دوستم داری ؟
صدای نفسهای تند و نرم داره اینو میگه
تو سوال منو حس می کنی
اینو لبام بهت میگه
و یه دستم میره روی گوشت آروم لمسش می کنه
و لبات گاه باز گاه بسته میشه
بازم بهت میگم نازنین دلت میاد گاه به دلم چنگ بندازی ؟
تو که این قدر نرم و مهربونی
این حسو دارم از لبات می گیرم
و لبات این حسو از قلبت بهم میده
تو حالا چشاتو بستی
شاید بسته باشی
و اینا رو نخونی
اما من حسمو بهت میگم
بهت میگم که وقتی تو آروم و عاشق باشی
من با تمام وجودم
احساس خوشبختی می کنم
حرکت آروم لبهام و صدای نفسهای زندگی بخشت
آرومم می کنه
دستمو از رو ..... بر می دارم تا یه دستمو بذارم دور کمرت .. و رو گردنت
خودمو بییشتر بهت بچسبونم
فشار لبامو زیاد ترش کنم
اما خیلی آروم می بوسمت
لباتو میکش می زنم و زیر لب پایینتو
و زیر چونه ات رو می بوسم و دوباره میام رو لبت
بوسه ها وقتی شیرین تر میشه
که دلت صاف تر شه
تو منو با تمام وجودت حس کنی
.و من نازنینو همیشه حسش می کنم
و می خوام که هر تپش قلبت فریاد عشق باشه
بدونی که نادر فریاد هاتو با فریاد و صدای بلند تری جواب میده
و نادر در کنار تو و برای تو بیداره
و به تو اهمیت میده
دیوونه توست
دوستت داره
و من می بینم که چشاتو بستی
لبای خوشگلت به آرومی رو لبام حرکت می کنه
و من اون لبا رو قفل می کنم
دستمو رو پیشونیت می کشم ..
سعی می کنم قطره اشکی رو که رو گونه هام در حال غلتیدنه نبینی
این اشک حسرت یا التماس یا ضعف نیست
این اشک عشقه
به خاطر اینه که من با تمام وجود دوستت دارم
همیشه خوبی و شادی تو رو خواستم
ولی یه وقتایی نادرت رو کمتر دوست داری
اینو نمیگی ولی از بی حوصلگی نازنین میگی
اما حالا که بغلت می زنم
جالا که دارم تو رو با عشق می بوسم
حس می کنم
تو خیلی بیشتر و بهتر از اون چه که فکرشو کنم دوستم داری
دوست ندارم لبامو از رو لبای شیرینت بر دارم
ولی دیگه ولی دیگه نمی خوام با حرکاتم بیدارت کنم
خوابیدی و هنوز نگفتی که منو به اندازه هفته قبل دوستم داری یا نه ؟
اما می تونم اینو از ماورای نازنین خفته .. از صدای نفسهاش حس کنم
اگه سرمو بذارم رو سینه اش هم احساس می کنم
و نازنین خیلی بیشتر از همیشه دوستم داره
عاشقتم نازنین
به خدا من گنایه ای و متلکی نیستم
گاه حرفامو به حساب شوخی بذار . این که یه چیزی واسه گفتن داشته باشم
دوستت دارم
عاشقتم ..
من برم فعلا ..
نادرتو دل نازکه
و عاشق نازنین لطیف تر از برگ گلشه
دوستت دارم
عشق من دوستت دارم
می دونم امشب دیگه حال هیچی رو نداری
حتی برای چند ثانیه اومدن
عشق معتدل من
وقتی بغلت بزنم اون وقت داغ داغ داغ میشی
من اون وقت این اعتدال رو چیکارش کنم
نازنین من یه خیلی دوستت دارم
میگی با این یه خیلی دوست داشتن چیکار کنم
عاشقتم
دوستت دارم
دلم واست پر می کشه
به هر دری سر می کشه
دیوونتم
دوستت دارم با همه قهر و آشتی هات
دوستت دارم با همه حوصله و کم حوصلگی هات
دوستت دارم دارم
دلم می خواد بغلت کنم
می خوام بوی تنتو حس کنم
اگه به من بگن فقط یکی رو انتخاب کن
وقتی نازنین رو دیدی یا بغلش کن ..یا از اون کارا
دلم می خواد بغلت کنم .. تمام احساس عاشقانه خودمو نشونت بدم بفرستم توی وجود تو با خون تو عجینش کنم
شایدم حالا عجین باشه
در ضمن اون خونه تهران هم هیچی شد و منم دیگه اصرار نمی کنم
امروز دوستمو دیدم گفت برادر زاده اش ..پسره .. تازه از دواج کرده تهران کار داره ..می خواد با زنش بره اون جا
راستش حرفشو باور نکردم .. چیزی نگفتم
ولی ولی اون دید که من ناراحت شدم زنگ زد واسه برادر زاده اش
درست می گفت
هفته دیگه میره اون جا
عشق من فعلا خدا حافظ
می بوسمت
با تمام وجودم
دوستم داشته باش
دوستت می دارم
تو را می خواهم
مرا بخواه
بی تو
برای تو می میرم
و باتو
برای تو زنده هستم
چقدر دلم می خواد تو این جا باشی
ولی از اون جایی که حالت خوب نیست دلم نمی خواد بیداری آزارت بده
امید وارم بهتر شده باشی
دوستت دارم
وقتی دلم از دنیا می گیره میام پیش نازنین اما وقتی اون با هام اخم و تخم کنه جوابمو نده پیش کی برم ؟
نمی دونم حالت چطوره ولی حال من خیلی بده . سینوس سر و صورتم هر دوش درد گرفته ...نمی دونم چرا هر کاری بکنم آدم بدی ام غرغروام ..وقتی دلم تو رو می خواد مهربونی هاتو می خواد ...
نازنین رفتارش نسبت به من چه بهترین باشه و چه بی حوصله ترین باشه بازم بی نهایت دوستش دارم چون برام دوست داشتنی ترینه
تمام رگهام وجودم .. تار و پودم تو رو فریاد می زنه
چرا جوابمو نمیدی ..
فقط خواستی بگی داری می خوابی ؟
یادم میاد یه وقتایی می گفتی باید با هم باشیم
باید کنار هم بخوابیم
به من گفتی حرفی نزنم هیچی نگم
برات سکوت می فرستادم
اما این سکوت فریاد عشق بود
امشب داشتم یه فیلمی می دیدم
یه جمله ای بود معمولی ولی واقعا جالب بود
می گفت انتظار سخت تر از آتش جهنمه
و من بار ها و بار ها در این آتش سوختم
فقط خواستی بهم بگی داری می خوابی
به من نگو همش نق می زنم
یادم میاد یه وقتایی می گفتی نازنین فقط مال منه
نازنینی که حتی واسه نوشتن براش باید ازش اجازه گرفت
می دونم پیدات نمیشه دیگه
تویی که بعد از ظهر خوابیدی
نمی دونم چرا این قدر زود داره خوابت می گیره
خوب بخوابی ...
چرا دیگه پیشم نمیای ؟
چرا صدامو نمی شنوی ؟
مگه من چیکارت کردم ؟
عاشق شدن گناهه ؟
وفداری گناهه ؟
انتظار گناهه ؟
اعتماد گناهه ؟
دوستت دارم
عاشقتم
دیوونتم
با دنیایی از درد از خواب بیدار شدم
وقتی می بینم با این همه رنج این قدر ثبات دارم .. این قدر دوستت دارم
تازه می فهمم که چقدر عاشقتم
تازه می فهمم که بی تو نمی تونم باشم
می فهمم که لحظه های زندگییم ثانیه های زندگیمو تو پر کردی
تو عشق منی
ناز و نازنین منی
همیشه خواهی بود
عیبی نداره این که بدونی چقدر دوستت دارم
تو می دونی
تو بهتر از خود من می دونی که چقدر دوستت دارم
بهختر از من منو حس می کنی
بهتر از من می دونی که چقدر از دوریت عذاب می کشم
حتی وقتی که دیروز بهت پیام های سکوت می دادم
خیلی خوب متوجه شدی که من می خوام بهت بگم
که به یاد تو هستم
که فراموشت نمی کنم
که دوستت دارم
که عاشقتم
تو جون منی .. ناز منی
یعنی دیگه نمیاد وقتی که بهم بگی نادر ؟ و من بهت بگم
جااااااااان جوووووون دلم نازم نفسم عشقم همه کسم ..هستی من ..مستی من
حالا که بهت میگم نازنین ؟ نازنین من ؟ ... چرا جوابمو نمیدی ؟
دیگه دوستم نداری ؟
دیگه مال من نیستی
دیگه واست مهم نیستم ؟
به من بگو چته .. چته نازنین ؟!
من پیشتم .. با توام .. نارتم
کنارتم
یه ایمیل درددل کوچولو معمولی هم واست فرستادم
فراموش نکن که فراموشت نمی کنم
فراموش نکن که فراموشت نمی کنم
ادامه دارد ... نویسنده :ایرانی
وقتی می تونیم همدیگه رو این قدر عاشقونه دوست داشته باشیم
وقتی لبام رو لباته دستم .....
لباتو آروم آروم میکش می زنم
لباتو می بوسم
چشامو می بندم
با سکوتم بهت میگم
بازم مثل اون هفته دوستم داری ؟
صدای نفسهای تند و نرم داره اینو میگه
تو سوال منو حس می کنی
اینو لبام بهت میگه
و یه دستم میره روی گوشت آروم لمسش می کنه
و لبات گاه باز گاه بسته میشه
بازم بهت میگم نازنین دلت میاد گاه به دلم چنگ بندازی ؟
تو که این قدر نرم و مهربونی
این حسو دارم از لبات می گیرم
و لبات این حسو از قلبت بهم میده
تو حالا چشاتو بستی
شاید بسته باشی
و اینا رو نخونی
اما من حسمو بهت میگم
بهت میگم که وقتی تو آروم و عاشق باشی
من با تمام وجودم
احساس خوشبختی می کنم
حرکت آروم لبهام و صدای نفسهای زندگی بخشت
آرومم می کنه
دستمو از رو ..... بر می دارم تا یه دستمو بذارم دور کمرت .. و رو گردنت
خودمو بییشتر بهت بچسبونم
فشار لبامو زیاد ترش کنم
اما خیلی آروم می بوسمت
لباتو میکش می زنم و زیر لب پایینتو
و زیر چونه ات رو می بوسم و دوباره میام رو لبت
بوسه ها وقتی شیرین تر میشه
که دلت صاف تر شه
تو منو با تمام وجودت حس کنی
.و من نازنینو همیشه حسش می کنم
و می خوام که هر تپش قلبت فریاد عشق باشه
بدونی که نادر فریاد هاتو با فریاد و صدای بلند تری جواب میده
و نادر در کنار تو و برای تو بیداره
و به تو اهمیت میده
دیوونه توست
دوستت داره
و من می بینم که چشاتو بستی
لبای خوشگلت به آرومی رو لبام حرکت می کنه
و من اون لبا رو قفل می کنم
دستمو رو پیشونیت می کشم ..
سعی می کنم قطره اشکی رو که رو گونه هام در حال غلتیدنه نبینی
این اشک حسرت یا التماس یا ضعف نیست
این اشک عشقه
به خاطر اینه که من با تمام وجود دوستت دارم
همیشه خوبی و شادی تو رو خواستم
ولی یه وقتایی نادرت رو کمتر دوست داری
اینو نمیگی ولی از بی حوصلگی نازنین میگی
اما حالا که بغلت می زنم
جالا که دارم تو رو با عشق می بوسم
حس می کنم
تو خیلی بیشتر و بهتر از اون چه که فکرشو کنم دوستم داری
دوست ندارم لبامو از رو لبای شیرینت بر دارم
ولی دیگه ولی دیگه نمی خوام با حرکاتم بیدارت کنم
خوابیدی و هنوز نگفتی که منو به اندازه هفته قبل دوستم داری یا نه ؟
اما می تونم اینو از ماورای نازنین خفته .. از صدای نفسهاش حس کنم
اگه سرمو بذارم رو سینه اش هم احساس می کنم
و نازنین خیلی بیشتر از همیشه دوستم داره
عاشقتم نازنین
به خدا من گنایه ای و متلکی نیستم
گاه حرفامو به حساب شوخی بذار . این که یه چیزی واسه گفتن داشته باشم
دوستت دارم
عاشقتم ..
من برم فعلا ..
نادرتو دل نازکه
و عاشق نازنین لطیف تر از برگ گلشه
دوستت دارم
عشق من دوستت دارم
می دونم امشب دیگه حال هیچی رو نداری
حتی برای چند ثانیه اومدن
عشق معتدل من
وقتی بغلت بزنم اون وقت داغ داغ داغ میشی
من اون وقت این اعتدال رو چیکارش کنم
نازنین من یه خیلی دوستت دارم
میگی با این یه خیلی دوست داشتن چیکار کنم
عاشقتم
دوستت دارم
دلم واست پر می کشه
به هر دری سر می کشه
دیوونتم
دوستت دارم با همه قهر و آشتی هات
دوستت دارم با همه حوصله و کم حوصلگی هات
دوستت دارم دارم
دلم می خواد بغلت کنم
می خوام بوی تنتو حس کنم
اگه به من بگن فقط یکی رو انتخاب کن
وقتی نازنین رو دیدی یا بغلش کن ..یا از اون کارا
دلم می خواد بغلت کنم .. تمام احساس عاشقانه خودمو نشونت بدم بفرستم توی وجود تو با خون تو عجینش کنم
شایدم حالا عجین باشه
در ضمن اون خونه تهران هم هیچی شد و منم دیگه اصرار نمی کنم
امروز دوستمو دیدم گفت برادر زاده اش ..پسره .. تازه از دواج کرده تهران کار داره ..می خواد با زنش بره اون جا
راستش حرفشو باور نکردم .. چیزی نگفتم
ولی ولی اون دید که من ناراحت شدم زنگ زد واسه برادر زاده اش
درست می گفت
هفته دیگه میره اون جا
عشق من فعلا خدا حافظ
می بوسمت
با تمام وجودم
دوستم داشته باش
دوستت می دارم
تو را می خواهم
مرا بخواه
بی تو
برای تو می میرم
و باتو
برای تو زنده هستم
چقدر دلم می خواد تو این جا باشی
ولی از اون جایی که حالت خوب نیست دلم نمی خواد بیداری آزارت بده
امید وارم بهتر شده باشی
دوستت دارم
وقتی دلم از دنیا می گیره میام پیش نازنین اما وقتی اون با هام اخم و تخم کنه جوابمو نده پیش کی برم ؟
نمی دونم حالت چطوره ولی حال من خیلی بده . سینوس سر و صورتم هر دوش درد گرفته ...نمی دونم چرا هر کاری بکنم آدم بدی ام غرغروام ..وقتی دلم تو رو می خواد مهربونی هاتو می خواد ...
نازنین رفتارش نسبت به من چه بهترین باشه و چه بی حوصله ترین باشه بازم بی نهایت دوستش دارم چون برام دوست داشتنی ترینه
تمام رگهام وجودم .. تار و پودم تو رو فریاد می زنه
چرا جوابمو نمیدی ..
فقط خواستی بگی داری می خوابی ؟
یادم میاد یه وقتایی می گفتی باید با هم باشیم
باید کنار هم بخوابیم
به من گفتی حرفی نزنم هیچی نگم
برات سکوت می فرستادم
اما این سکوت فریاد عشق بود
امشب داشتم یه فیلمی می دیدم
یه جمله ای بود معمولی ولی واقعا جالب بود
می گفت انتظار سخت تر از آتش جهنمه
و من بار ها و بار ها در این آتش سوختم
فقط خواستی بهم بگی داری می خوابی
به من نگو همش نق می زنم
یادم میاد یه وقتایی می گفتی نازنین فقط مال منه
نازنینی که حتی واسه نوشتن براش باید ازش اجازه گرفت
می دونم پیدات نمیشه دیگه
تویی که بعد از ظهر خوابیدی
نمی دونم چرا این قدر زود داره خوابت می گیره
خوب بخوابی ...
چرا دیگه پیشم نمیای ؟
چرا صدامو نمی شنوی ؟
مگه من چیکارت کردم ؟
عاشق شدن گناهه ؟
وفداری گناهه ؟
انتظار گناهه ؟
اعتماد گناهه ؟
دوستت دارم
عاشقتم
دیوونتم
با دنیایی از درد از خواب بیدار شدم
وقتی می بینم با این همه رنج این قدر ثبات دارم .. این قدر دوستت دارم
تازه می فهمم که چقدر عاشقتم
تازه می فهمم که بی تو نمی تونم باشم
می فهمم که لحظه های زندگییم ثانیه های زندگیمو تو پر کردی
تو عشق منی
ناز و نازنین منی
همیشه خواهی بود
عیبی نداره این که بدونی چقدر دوستت دارم
تو می دونی
تو بهتر از خود من می دونی که چقدر دوستت دارم
بهختر از من منو حس می کنی
بهتر از من می دونی که چقدر از دوریت عذاب می کشم
حتی وقتی که دیروز بهت پیام های سکوت می دادم
خیلی خوب متوجه شدی که من می خوام بهت بگم
که به یاد تو هستم
که فراموشت نمی کنم
که دوستت دارم
که عاشقتم
تو جون منی .. ناز منی
یعنی دیگه نمیاد وقتی که بهم بگی نادر ؟ و من بهت بگم
جااااااااان جوووووون دلم نازم نفسم عشقم همه کسم ..هستی من ..مستی من
حالا که بهت میگم نازنین ؟ نازنین من ؟ ... چرا جوابمو نمیدی ؟
دیگه دوستم نداری ؟
دیگه مال من نیستی
دیگه واست مهم نیستم ؟
به من بگو چته .. چته نازنین ؟!
من پیشتم .. با توام .. نارتم
کنارتم
یه ایمیل درددل کوچولو معمولی هم واست فرستادم
فراموش نکن که فراموشت نمی کنم
فراموش نکن که فراموشت نمی کنم
ادامه دارد ... نویسنده :ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر