ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

به دادم برس شیطان 60

کبری جون این کیه داره میاد این فقط به درد مجلس خفتگان می خوره . اگه بابا بزرگ  من زنده بود از این جوونتر بود . این یک قرن رو رد کرده . چند نفر زیر بغلشو داشتند و اونو با خودشون آوردند . -کبری خانوم به نظرت این دستش  قادر به امضا زدن هست ؟/؟ شاید انگشت بزنه . شاید مهر بزنه .. -این پیری که من دیدم فکر نکنم بتونه کس منو هم انگشت بزنه . -هیسسسسسس منیره جون می شنون بده .. -حاج آقا ایمانی سلام علیکم .. با تته پته و لکنت , مجتهد اعظم فرمودند علیکم السلام و رحمه الله خواهرم . پاسدارا ی چشم چرون چشم از منیره بر نمی گرفتند و بد جوری بهش زل زده بودند . .. استیل هیکل منیره زیر اون چادر مشکی نشون می داد که چقدر توپه . حاج آقا ایمانی یه عینک عجیب و غریب به چشش زده بود که انگاری چهار مدل شیشه داشت . منیره عینک دو دید دیده بود ولی هرچی فکر می کرد چیزی به نام عینک چهار دیدو یادش نمیومد که وجود داشته باشه . حتما این برای اینه که  این طایفه چهار چشمی مراقب همه چی باشند . دسته جمعی برادرا وارد پذیرایی منیره شدند . حاج آقا ایمانی سر و دست شکسته یه چیزایی به محافظینش گفت که اونا به چند دسته تقسیم شدند . یه عده قرار شد برن  بیرون ساختمون نگهبانی بدن . یه عده هم داخل حیاط . یه چند نفری هم پشت در .. دو تا از پاسدارا گفتند حاج آقا ما داخل همین ساختمون هم می تونیم نگهبانی بدیم .. کبری : برادرا زشته .. هنگام انجام یک سری امورات به صلاح نیست . حاجی ایمانی حرف کبری رو تایید کرد ولی گوشاش خیلی سنگین بود و باید جیغ می کشیدی . بیشتر باید با ایما واشاره حرف می زدی .  منیره پیش خودش حساب کرد که این آخوندی که دیده اگه جنازه شو یا زنده شو بندازن جلوی کفتار ها یا لاشخورها محل سگ هم بهش نمی دارن و از لاشه اش فرار می کنن واسه چی این قدر واسش محافظ میذارن و هزینه الکی میدن . حاجی با یه خطبه مجوز جندگی رو صادر کرد. منیره و کبری که چیزی سر در نباوردند .. کبری : حاج آقا  صیغه جاری شد ؟/؟ حلاله ؟/؟ -چیییییی -هیچی حاج آقا .. کبری یه کاغذ از جیبش در آورد و گفت حاج آقا من همسر ملا شریف هستم . همسرم یکی از شاگردان قدیم شما در علمیه های حق علیه باطل بود . بچه که بود جبهه رفته . بسیجیه جان بر کفه . لبنان و فلسیطن رفته .. شبانه روز در حال ذکره . با تسبیح دست راستش صلوات می فرسته با تسبیح دست چپش میگه مرگ بر امریکا مرگ بر اسرائیل . اون خادم این امت جان بر کف و مبارزه . اگه میشه اینجا رو امضاو انگشت مهر بفر مایید که  افتخار اجتهادی رو داشته باشه . گلوی کبری گرفته بود  -خواهر من اینو در جلسه حوزه علمیه امضا می زنم . ما دوازده نفریم . نمیشه خارج از جلسه کاری کرد . منیره یه اشاره ای به کبری کرد که یعنی چند قدم برو اون ور تر .  یعنی چشمای این پیری کار می کنه . چادرشو یه لحظه جلو ایمانی باز کرد وبدن سکسی خودش. نشون حاجی داد وگفت حاج آقا به خاطر من به خاطر این روز عزیز و این که الان میریم اون اتاق و با هم حرف می زنیم امضا بکن . اون وقت اگه بخوای دل کبری جوونو بشکنی یعنی دل منو هم شکوندی و ازت دلخور می شم . یه دستی به صورت حاجی کشید و صورتشو بوسید .. -حاجی حس کرد که سرش داره گیج میره و دیگه کنترلشو داره از دست میده .. اندام منیره اونو حالی به حالی کرده بود . حتی حاضر بود تجدید خاطره ای از زمانهای دور بکنه و کون هم بده تا منیره رو در آغوش بکشه .. اون بر گه رو امضا کرد و گفت خواهر من تا هفت هشت امضارو می تونم خیلی راحت جمع کنم و رو حرف من حرف نمیارن . دو سه تای دیگه رو هم میشه قلقشونو گرفت . یه موردش پولکیه .. کبری باورش نمی شد که منیره این لطفو در حقش کرده باشه .. اون داشت به آرزوش می رسید . شوهرش می شد مجتهد . اونم دفتر می زد . همه جا از اوبه بزرگی و نیکی یاد می کردند . -کبری جون حالا این کاغذو بگیر گمش نکنی . من امروز باید کاری کنم که به این حاج آقا ایمانی گلم انرژی بدم که رو قولش وایسه . باید دید که یک مجتهد همیشه یک مجتهد و کوشاست . ایمانی دستشو از روی عبا به کیرش مالید . حس کرد هوس منیره رو داره ولی کیرش شق نمی شد . اون شناسنامه ای نود رو رد کرده بود  ولی بزرگترا بهش گفته بودند که وقتی ده سالش بود شناسنامه گرفته . یعنی باید صد سالش می شد . زیر لب دعا می خوند .. این کیرم شق شه آبروم نره . با این که پزشکان گفته بودند برای  فشار خونت خوب نیست ولی 25 واحد وایاگرا خورده بود . با همه اینا کیرش یه خورده سفت شده بود . آب رفته بود . اون ایستادگی زمان جوونی رو نداشت . کاش وایاگرای پنجاه می خورد ولی همین 25 داغش کرده بود .پنجاه رو نصفش کرده بود .  حاجی لاغر بود . منیره زیر بغلشو گرفت و اونو با خودش برد به اتاق خواب . و اونو رو تخت خوابوند . شروع کرد به لخت کردن اون . یکی یکی لباساشو که همون عباو عمامه و یکی دو پیر هن بود در آورد . شورتشم کشید پایین . حاجی بهش گفت که کاری به کلیه بند نداشته باشه و دور شکم و پهلوهاش باشه .. .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

داداشم واقعا راست میگم این داستان همنجوری که دلم میخواد داره پیش میره مرسی دمت گرم بقیه داستانهارو خوندم عالی بودن
راستی داداشم درباره داستان مامانه سکسی وبسیجی جوانمرد که بعضی ها اومدن نظر دادن فکر کنم یه نفر بود حضور ذهن ندارم البته معذرت میخوام اینجوری میگم یه سری چرت و پرت نوشته بود میخواستم بگم قبل از اینکه بیاین توسایت طرز فکرشونو درست کنن بعدم اینکه بالای سایت نوشته داستانهای خیالی جذاب .یعنی خیالی نه واقعی چون در خانوادهای ایرانی همچین اتفاقهای نمیفته که بعضی ها میان احضار نظر بیخود میکنن ی این فقط یه داستانه.
داداشم خیلی اقایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

ایرانی گفت...

با عرض سلام خدمت دلفین جان عزیزم ..ممنونم که برای داستانهام وقت می ذاری . در اصل فقط یک نفر اعتراض کرده بود . شخصی ناشناس یا به قول من آشنا . خیلی تند نوشته بود ولی من احترامشو رعایت کرده بودم .پیامش این بود که یک مشت آدم طرفدار خود ارضایی این داستانو می خونند . اگه قرار بر مزخرف بودن داستانهای سکسیست همه داستانها مزخرف هستند پس این دوست ما اصلا نباید برای خوندن داستانهای سکسی اقدام کنه .. درست مثل بعضی ها که میان همه داستانهای سکسی رو می خونن بعد میان میگن که آقای ایرانی نظریات شما نوعی نظریات فرویدیسم در پسیکولوزی رو ما تولوزی بیولوژی لوزی لوژیست ونوعی سکس بی پرواست . انگاری ما اینجا اومدیم روانشناسی و زیست شناسی بخونیم . همون چند دقیقه ای که وارد داستان سکسی هستیم دیگه عمه و خاله و دایی و بسیجی و آخوند شکم گنده و جنتلمن و بچه سوسول و ...بذار همه با هم قاطی شن ..کی به کیه .. ما که نیومدیم در بخش داستانهای سکسی تعلیمات دینی درس بدیم . ولی خب دلفین جان باید به هم احترام گذاشت .. بعضی ها این جورین . من می تونم حس بعضی ها رو درک کنم . مثلا یکی میادیک زیدی داستان سکسی می خونه از همه مدلش خوشش میاد . اما این پسر یک کودک یتیم بوده که مادرش با هزار بد بختی و نجابت و حفظ عفت و با کار کردن در خانه های مردم بزرگش کرده ..وقتی این داستانها رو در مورد مادر می خونه خون جلو چشاشو می گیره حالا بقیه بوق .... فکر می کنه اینجا زمین رفته آسمون . آسمون افتاده روی زمین .. دیگه حساب نمی کنه اگه این جوری باشه برادر و خواهر و زن عمو و زن دایی و دوست دختر و غریبه و بقیه همه انسانند . پس اصلا سکس خوندنو بایدولش کنه . دلفین جون شب خوش شاد باشی ....ایرانی

 

ابزار وبمستر