ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هر کی 138

دختر تو منو کشتی . چقدر خوشگل شدی . -آریا همه براتوست . چقدر واسم ناز می کردی . -حالا اگه دوست داری تو واسمون نازکن -کو خریدار -ایناهاش جلوت وایساده . خوب نازتو می خره . البته اگه بخوای . -اووووفففففف تو که می دونی من الان چند ساله می خوام . چند ساله .. باور کن همون موقع هم خودمو تسلیمت می کردم . تو خودت نخواستی . حالا این بهمن سگ خور رو ببین که چه جوری خودشو بهم چسبونده . -ولی  سوزان جون همون که پات به محفل باز شه و هر چند وقت در میون با چهل پنجاه مرد باشی دیگه شارژ شارژ میشی انرژی می گیری . -من حالا این انرژی رو از تو می خوام . می خوام که به من نیرو بدی . -خانوم خانوما یادت رفت که باید امتحانتو به خوبی بدی . -بگو باید چیکار کنم . -این جا ما سوال خاصی طرح می کنیم . ولی طرف جواب خودشو میده . خودش بدون پرسش پاسخ میده . -من که یه عمریه دارم جوابتو میدم . -فدای اون جوابت. تعارفات هوس انگیزانه ما ادامه داشت . دستمو گذاسته بودم رو قسمت جا کسش . کف دستم رو  قسمت کس پیر هن خوشگاش قرار داشت . با یه فشار به طرف داخل کسش لحظه به لحظه خیس تر می شد . .. یه لحظه دیدم بهمن شوهرش سراسیمه وارد شد و  اومد طرف من . من که آمادگیشو نداشتم یه لحظه ترس برم داشت . از این که یهو از اومدن به اینجا پشیمون شده و غیرتش گل انداخته و می خواد زنشو از چنگ من در بیاره  زنشو ول کردم آماده حمله شدم . این پری معلوم نبود کجا رفته که این سریع خودشو رسونده اینجا و جلسه امتحانی رو ریخته بهم -جلوش گارد گرفتم . یه لحظه توی چشام نگاه کرد و افتاد به دست و پام . پاهامو چسبید . -آقا آر یا نوکرتم . غلومتم . داداش خیلی با مرامی . من قبول شدم . فقط این زن ما رو ننداز . جبران می کنم . هر وقت خواستی بیای منزلمون یه صفایی به خودت بدی من حرفی ندارم . پری جون فر موده که تو خیلی سختگیری . من دوست دارم اونم قبول شه . -دلت می خواد اونم لذت ببره و بهش خوش بگذره ؟/؟ آفرین به تو که مرد خود خواهی نیستی -دروغ میگه این . این می دونه که من اگه نتونم به مجلس برم بیچاره اش می کنم داره این حرفا رو می زنه .-در هر حال آریا جون رفوزه اش نکن -بهمن خان من دارم از اون امتحان می گیرم . ممتحن شما که نیستم . من باید بدونم تشخیص بدم که یک زنی که زیر کیر من داره دست و پا می زنه فر دا تا چه اندازه می تونه پاسخگوی نیاز های بقیه مردا باشه . من باید عیارشو بسنجم . -آریا جان بسنج بسنج . اصلا تا شب هم بسنج . من که حرفی ندارم . ما در مقابل کرامات  و محبتهات صاحب زن نیستیم . -به زنت هم سفارش کن که خوب امتحان بده .. سوزان : نیاز به سفارش نیست . من کار خودمو خوب واردم نیازی هم ندارم که کسی بهم دستور بده -حالا زن و شوهر جلوی چشای من با هم دعوا نیفتین . شوهره رو فرستادم و دوباره رفتم سراغ خوشگله . -ببینم این شوهرت یه چیزیش میشه ها -نمی دونم از وقتی که جریان سکس خانوادگی رو شنیده یه هیجان خاصی پیدا کرده . وقتی داریم از خیابون یا جایی رد میشیم یا این که در یه مهمونی هستیم بی اختیار زل می زنه به زنا و دخترای دیگه . انگاری همه اینا برای اون آفریده شدن . هیچی حالیش نیست . -خب دیگه شوق و ذوق داشتن هم همین درد سرا رو داره . باید تلاش کرد . اونو رو دستام بغلش کرده و  یه نیم متری پرتش کردم -چیکار می کنی .. خودمو انداختم روش و از بس حشرم زده بود بالا از زیر کس تا قسمت سینه پیر هنشو می مکیدم -نههههههه آریااااااا چیکار می کنی .. تو که ازمن بیشتر داغ کردی .. این جوری که معلومه من قبولم -نههههه نههههه هنوز باید خودتو نشون بدی . -عزیزم .. من حس ندارم .. کشتی منو تو . نمی دونم چی داری میگی . من همین جوریش هم خودمو تسلیمت کرده بودم و خواستم و می خوام که بهت نشون بدم . -پس بده بده .. زیر چشمی بهم نگاه می کرد . لبای خوشگلشو واسم گرد می کرد و با باز و بسته کردن چشاش  و اشاره دستش دلمو می برد . دستاشو گذاشته  بود رو سینه های پوشیده و یه دستشو آروم آروم از قسمت ناف رسوند به روی کس .. -آخخخخخخ آریا  من خودم بزنم بالا ؟/؟ طوری هوش از سرم برده وربوده بود که دلم می خواست کس و پیر هنشو با هم بکنم . . پیرهنشو دادم بالا .. کس تپل و سفید و کوچولوشو که دیدم نتونستم بقیه پیر هنو بدم عقب و از سرش در بیارم . چقدر وقت تلف کرده بودم . کسش کاملا سفید بود . حاشیه هاش یه مقدار خیلی خفیفی کدر بود . اوخ دستمو که گذاشتم زیر کونش و اونو بالاترش آوردم سوراخ کون خیلی ریز و ناز و سفیدشو دیدم که دیگه اون واسه خودش یه بر نامه جدایی داشت . .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی 

5 نظرات:

ناشناس گفت...

به نظرم اکه حشری تر بنویسید خیلی بهتر میشه آخه کجا زن شوهردار به راحتی تسلیم میشه لطفا این بخش داستانو طولانی تر کنید هم شهوتی تره و هم جذابیت داستان رو بیشتر میکنه ممنون از داستانهای خوبتون

ایرانی گفت...

hoos maa گفت...
اینجا و آنجا، هر کجا باشی همین است !
هر جا که باشی آسمان فرقی ندارد !
وقتی که این کشتی ندارد نا خدایی !
بی باد بان با بادبان فرقی ندارد !
در ذهن مردم یاسمن بی شاخه زیباست !
هیزم شکن با باغبان فرقی ندارد !
وقتی برای مرده بودن زنده هستی !
گهواره با تابوتمان فرقی ندارد !
سخت است از چشمان من چیزی بفهمی!
چیزی از این باران پاییزی بفهمی !
"دکتر انوشه"

با سلام خدمت دوست خودم "ایرانی عزیز" و خانندگان عزیز در این سایت.
با اجازه چند سطر نظرم را نوشتم


چند مرتبه این مطلبو تو سایتهای شهوانی و... خطاب به اونایی که چرت و پرت مینویسن نوشتم که:

دوستان صحبت کردنتون ویترین شعورتونه پس مواظب باشید چه چیزی تو ویترن دارید،

ما ایرانی هستیم میدونید یعنی چی؟
ایران یا آیران مخفف آریایی نژاد به معنی سرزمین مردمانی نجیب، ما نجیب زاده هستیم.
ایرانی اصیل فحاشی نمیکنه.
هرکسی که چرت و پرت مینویسن ایرانی اصیل نیستید.
احتمالا پدران اجدادشون مغول بودن که بعد حمله به ایران و تجاوز به زنان ایرانی به دنیا امدن.
ممنون از زحماتتان

ارادتمند شما hoos maa از خوانندگان سابق لوتی

یکشنبه ۱۲ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۴:۴۹:۰۰ (GMT+۰۴:۳۰)
ایرانی گفت...
حسمای نازنین و دوست داشتنی با پیام و حسن انتخاب شعری دلنشین واقعا غافلگیرم کردی . متنی گیرا و پر معنا . دستت درد نکنه . البته این متن هشدار مال ماهها پیشه . بعد از اون دوستان خوبی مثل کینگ صفر پنج و آره داداش در سایت لوتی باهام همکاری کردند . بعضی فحشها و بد و بیراه ها در شهوانی نوعی خودمانی بودن تلقی می گردد و شاید هم از نظر برخی نوعی صمیمیت در دنیایی خاص باشد اما بعضی ها زنندگی خاصی دارد که در این مقوله ها نمی گنجد . البته من این سایت را به خاطر توهین به حضرت علی و محمد و فاطمه و سایر مقدسات و نادیده گرفتن شعور نود درصد ایرانی تحریم کردم . در هر حال حسما جان در این دنیا ادعاومدعی زیاد است هر کسی ساز خودشو می زنه . اخلاق زمانی ارزش داره که منافع خودش در میون باشه . پارتی بازی ها و بی عدالتی ها بیداد می کنه . مثلا در همین سایت لوتی شعار میدن که ما با اعتیاد مخالفیم .درحالی که لوتی خور عزیز چیز خاصی ننوشته بود . چند بار از کلمه تریاک گفتن آن هم در لابه لای داستانی جذاب و این که بعدا می خواست نقش منفی آن را بیان کند که این قدر هیا هو نداشت . یک میدان مار گیری به راه انداخته شد و حسابی معرکه راه انداختند . می گویند داستان سکس کودکان منتشر نمی کنیم .. تاپیک دارن خاطرات سکس کودکی .. و دهها مورد دیگر که خود قوانین خود را زیر پا می گذارند . اصولا همه جا همین است . دموکراسی تنها زمانی ارزش دارد که در بر دارنده منافع مجریان همان دموکراسی یا حکومت باشد که خود به خود همان دیکتاتوری می شود و کمتر کسی هست که قانون را برای همه بخواهد . حسمای عزیز و نازنین دوستی با خوانندگان و عزیزان با فر هنگ و با کلاس و اندیشمندی چون شما برای من افتخاری بزرگ است و امید بخش به این که این نوشتن ها بیهوده نمی باشد که بتوانم انگیزه بیشتری برای بهتر نوشتن داشته باشم . در هر حال برای من در در جه اول مهم خوانندگان نازنین و گلی چون تو هستند . این سایتها و نامهای سایتها نیستند که تعیین کننده نقش و ارزشها هستند . این ما هستیم که به سایتها ارزش می دهیم . اگر ارزش و اخلاق را زیر پا بگذاریم اعتبار سایتی را از بین خواهیم برد . آن بلایی بر سر سایتها خواهد آمد که بر سر بزرگترین حکومتهای تاریخ آمده است . دوست با اخلاق من خوشحالم که بادی از من کرده ای . دوستی واخلاق نیک وخوش و محبت , بی نهایت بیشتر از این داستانها می ارزد و گفتار نیک پندار نیک و کردار نیک . با درود بسیار و نهایت احترام به تو حسمای با احساس .خدا نگه دار : ایرانی

یکشنبه ۱۲ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۸:۳۳:۰۰ (GMT+۰۴:۳۰)

ایرانی گفت...

با سلام خدمت دوست آشنا و نازنین ....این داستان رو اگه از اول پیگیری کرده باشید به خوبی متوجه میشید که سیستم اون با بقیه داستانها فرق می کنه .نوعی بی قید و بندی و سیستم سکس خانوادگی و محفل عمومی داره که صد نفر با هم قاطی میشن . و این خانوم هم اومده تا از ممتحن مجوز بگیره که در محفل شرکت کنه شرطش هم 18 سال بودن برای مردان و متاهل بودن برای زنانه ..خود همین سیستم خانوادگی صد نفره رو هم در خارجش به اون عظمت نداشته بی بند و باری به این صورت رونداریم . مگر این که بخوان یک فیلم سکسی دسته جمعی بازی کنند . اون زن شوهر دار هم از اول خودشو آماده کرده به این نیت و از طرفی از نوجوانی خودشو می خواست تسلیم کنه ..با این حال اطاعت میشه حتما به نکات منطقی و اساسی بیان شده از سوی شما نازنین گلم توجه بیشتری خواهم کرد و از این که به این مجموعه و داستانهاش توجه می کنی بی اندازه ممنون و سپاسگزارم . با تشکر و نهایت احترام : ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش گلم امیر حسین عزیز در داستان انتقام میسترس پیام داده ...امیر حسین جان دستت درد نکنه بابت لطف و محبتی که به من و این داستان داری سپاسگزارم . من فقط قسمت بعدی این داستانو برای امشب نوشته آماده دارم وگرنه اگه همه رو داشتم با هم میذاشتم و می رفتم یک داستان دیگه رو شروع می کردم . با تشکر مجدد از داداش گلم و سپاس از همراهی همیشگی ....ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش گلم ادواردوی نازنین در داستان انتقام میسترس پیام داده ....ادواردوجان چشم ! سعی می کنم بهتر و بیشتر در خدمت باشم اگه بتونم قسمتهای بیشتری از این داستانو بنویسم . قسمت بعدی اون امشب منتشر میشه . با تشکر و نهایت احترام و امتنان : ایرانی

 

ابزار وبمستر