ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هر کی به هر کی 224

آنی خودشو طوری رو من چسبونده بود که من دیگه تکون بخور نبودم . یه زاویه نود درجه با من تشکیل داده بود . منم دو تا دستامو گذاشته بودم رو سینه هاش . چه هوای دل پذیر و دور نمای زیبایی ! از دور کوههای کم ارتفاع و درختان تبریزی و بید  در کنار چمنها و جویهای کوچک و بزرگ بهمون چشمک می زدند . در نزدیکی ماهم نهر هایی در جریان بودند .. -آنی آنی چقدر خوب می دونستی که داداش توبه این آرامش و لحظات خوش نیاز داره . فقط از این می ترسم که مزاحمین حالا سر برسن و بخوان میون عشق و حال ما سنگ اندازی کنن . -دمشونو قیچی می کنم . -ولی نمی تونی با همه در بیفتی .. .. در همین لحظه صدایی از پشت سر ما بر خاست .. -داداش راست میگه با من یکی نمی تونی در بیفتی . مامان الیا و آرمی از پشت طوری که ما اونا رو نبینیم اون فضا رو دور زده و خودشونو به ما رسونده بودند . مامان ملاحظه منو می کرد و حرفی نمی زد ولی نشون می داد که خیلی از دست من و به خصوص آنی عصبیه وانتظار نداره که من همش رو این خواهرم مانور بدم . اما این آرمی بود که همش حرف می زد و از حق  دو تایی شون دفاع می کرد . آنی از رو کیر من پا نشد و جواب آرمی رو هم نداد . رو کردم به خواهر بزرگه ام و گفتم ببین من تنها پسر خونه نیستم و در اینجا هم تنها مرد نیستم . حالا شما به من علاقه دارید و محبت زیاد دارین خیلی خوشحالم ولی هر کدومتون شوهر دارین . تاره من یه داداش بزرگتر هم دارم داداش آرین می تونین به کیر اونم بچسبین . الان من و آنی جونم دو تایی مجردیم . اول سفر مونه . قصد اینو نداریم که تا آخر سفر کنار هم باشیم . تنوع لازمه .. آنی بهم اخم کرد .. معلوم نبود باید هوای کدوم طرفو نگه می داشتم . همه شون ازم طلبکار بودن . -من بد بخت چیکار کنم . من که سه تا کیر ندارم .. مادر با همه شیطنتش و شر و شور دار بودنش که در این صحنه خیلی مظلوم نشون می داد به حرف اومد ولی با متانت گفت دو تا خواهر و یک مادر که داری .. -مامان بیا جلو تر .. فدات شم .. صورت و نوک سینه هاشو بوسیدم و گفتم به  همون شیری که از این پستون خوردم قسم که هوای هر دو تا تونو دارم . اون قدر شما رو با همین کیرم تکونتون میدم که خودتون دیگه بگین خسته شده ولم کنین .. -آریا جون تو که خودت می دونی ما از زیر کیر تو قرار گرفتن اصلا و ابدا خسته نمیشیم . -مامان این جوری ازش دفاع نکن هم اون پر رو میشه و هم آنی .. یعنی چه .. یکی همش رو یه کیر تر و تازه بشینه اون وقت چند تا پیر مرد واسه ما دندون تیز کنن ؟/؟ .. -کی گفته همه بر و بچه های این مجلس پیرن .. بیا جلو  خواهر گلم .. بیا یه مزه از اون کس آبدارت بگیرم .. به آنی بر خورد یه لحظه حس کردم می خواد از رو کیرم پا شه . باید سیاست خودمو بین این سه نفر طوری اعمال می کردم که نشون دهنده این باشه که فر مانروا و فر مانده شون من هستم .زیادی شل گرفته بودم و اونا هم وقت و بی وقت میومدن اذیتم می کردن . هر چند  الیا و آرمیلا تا حدودی حرف حسابو می زدند . آنیتا بد جوری قبضه ام کرده بود و منم به خاطر این که تازه وارده و خودشم تازه هست چیزی نمی گفتم . اجازه ندادم آنی از پیش من تکون بخوره / دست گذاشتم پشت گردن آنی و سرمو گذاشتم زیر گوشش و گفتم اگه بری دیگه نه من نه تو .. تکون نخورد و همون جا با راحتی خودشو رو کیر من حرکت می داد . از اون طرف هم آرمی کس خیسشو رو دهن من می گردوند . -اوووووفففففف داداش خیلی دارم حال می کنم .. تو هم یه چیزی بگو .. دهنم وا نمی شد و خواهر بزرگه کس خل ما هم می گفت یه چیزی بگو بیشتر می خواست لج آنی رو در بیاره بدن دو تا خواهر مزاحم کارای همدیگه بودن . آنی رو طاقباز رو زمین خوابوندم تا راحت تر بتونم کس آرمی رو میکش بزنم . مامان الیا هم خودشو نزدیک من رسونده بود و منم به سینه هاش دست می زدم تا سه تا رو تکمیل کرده  باشم . رضایت هم نمی دادند که میدونو خالی کنن . کیرم داخل کس خواهر کوچیکتره قفل کرده بود . سینه های مامان و شکاف کس آرمیلا نمی ذاشت که تمرکز خوبی رو کیر خودم و کس آنیتا داشته باشم .. طوری که   فکر کنم یه چند ثانبه ای ازشروع انزال من گذشته بود که تازه حس کردم آب کیرم داره خالی میشه .. چشامو بسته بودم و یه حرکاتی هم از خودم نشون دادم که مامان متوجه شد که من دارم ار ضا میشم .. .. ادامه دارد ... نوبسنده .... ایرانی 

2 نظرات:

ناشناس گفت...

سلام
من تو یه ساختمونی زنگی میکنم که مثلا من که تو واحد D طبقه هستم، می تونم اطاق خواب های واحد های B رو تا چند طبقه پایین تر از خودمون رو دید بزنم. تا 3 طبقه کاملا واضح و زاویه خوب هستش اما بقیه کم و ضعیف هستش یا اگه هم دید میشه زد، تخت خواب و جای خوبی تو دید نیست و از اون جایی که اطاق های خواب تمامی واحد های B و D رو به روی هم و البته به سمت بزرگراه هست و دیگر هیچ، عموما همسایه ها رعایت نمی کنن و open minde هستن و فکر نمی کنن که امثال من کم جنبه هستن و دنبال فرصت هستن.
حالا قضیه از اون جا شروع شد که من از موقعی که متوجه شدم میشه دید زد، کرمم می گرفت و ساعت ها میشستم پشت پرده به تماشا تا مناظر جالب پیش بیاد. البته گاه میشد که ساعت ها هیچ چیز خاصی بدست نمیاوردم. اما بعضی وقت ها هم .... سکس زن و شوهر ها، حتی چند مرتبه عشق بازی دختر همسایه با دوست پسرش رو دید میزدم.

این همه رو برای این گفتم که امشب هم مثل همه شب های به این کار مهم اقدم می کردم که:

کمتر میشه که چند صحنه و مورد تو طبقه های مختلف پیش بیاد. اما امشب در حالیکه که داشتم یکی از زن و شوهر ها رو دید میزدم، یکی دیگه از طبقه دختری که خیلی تو دل برو هست جلوی تخت و آینه شروع به شانه کردن مو های خودش بود که من برای داشتن زاویه بهتر و چون این کیس بهتر از اون زن و شوهر بود، زاویه خودم رو تغییر دادم تا راحت تر دختر دو طبقه پاین تر رو ببینم و مطمئن بودم که اون که طبقه پایینه به هیچ عنوان من رو تو طبقه بالا نمی تونه ببینه ومتوجهم بشه. شروع کردم به چشم چرونی غافل از اینکه شوهر همسایه رو به رویی کاملا متوجه من شد و داشت بر و بر نگاهم می کرد. وقتی به حودم اومدم کهکار از کار گذشته بود و چشم تو چشم باهاش بودم و با دستش به علامت کتک تکون میداد.
خدا بخیر کنه.
آش نخورده و دهن سوخته دارم میشم.
واقعا گند بزنه به این مملکت

نه داستان بود و هم اینکه نخواستم نگارشم رو خدمت شما ارائه بدم بلکه قضیه نسبتا جالبی بود که همین الان برام پیش اومد و استرس من رو بر آن داشت که بنویسمش اینجا.

به امید موفقیت و عاقبت بخیری همه ما.

ایرانی گفت...

سلام به دوست آشنا و گلم .. چه زیبا و جالب صحنه ها رو بیانش کردی و بهتره بگم استادانه .. ولی خدا کنه حالا که دارم اینا رو می نویسم مشکلی برات ایجاد نشده باشه ...عجب ساختمونی درست کردن .. چه رویایی و البته چه واقعی ! اصلا من که دارم اینو می خونم خیلی تعجب می کنم . حالا این به جای خود من و خانومم و بقیه فامیلا رفته بودیم ساحل دریای مازندران در بابلسر ..کنار چند سوئیت که زیر ش مغازه بود ایستاده بودیم .. من تعجب کردم روز روشن یک زنی با شورت و سوتین اون بالا رو تراس هست .. از دور باید دیده می شد ولی از نزدیک جایی ایستاده بودیم که من فقط می تونستم ببینم . خانومم روبروم بود .. بقیه هم دور و برم . فقط من روبروی اون بودم .. می خواستم ببینم چیکار می کنه ..چه جوری در این مملکتی که نمیشه بی حجاب بود اون به خودش اجازه داده این جوری باشه .. هنوز باورم نمیشه .. با دیگران حرفای الکی می زدم وقت کشی کنم .. اون زنه تازه نشست رو صندلی . من هیچوقت نگاهمو بیشتر از دو ثانیه به اون بالا نمی دوختم که حتی در این حد هم بهونه دست کسی ندم ولی با این حال .. خانومم یه لبخندی زد و با متلک بهم گفت اون بالا چه خبر ! بد که نمی گذره ..سرمو انداختم پایین و جهتمو عوض کردم ..دست گلت درد نکنه با نگارش زیبات و سال نو مبارک .... اگه اوضاع جوره یه پیام بده .. درضمن تا چند روز دید نزن آبا از آسیاب بیفته بعد شروع کن ..دوست و داداش و راهنمای ورود به بهشت : ایرانی

 

ابزار وبمستر