ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 231

عفت چند لحظه ای رو در همون حالت دراز کش بود بعد از جاش پا شد و طوری به وجد اومده بود که یک بار دیگه رقصشو شروع کرد . این بار سریع تر از گذشته می رقصید .. مردا یک بار دیگه سرمست شده و دسته جمعی دور ما رو گرفتند . هر کسی یه چیزی می گفت .. عده ای دوست داشتند از عفت عکس بگیرند .. اولش مخالف بود .. پری جون می گفت که ممکنه این عکس در اینترنت پخش شه و برای عفت جون و محفل ما بد شه .. ولی عفت گفت بذار هرکی هر جور دلش می خواد عشق کنه ولی اگه فیلم نگیرین بهتره . با این حال چند تن از مردا پشت درختا قایم شدن و تا می تونستن از این عفت کون چرخون عکس گرفتند . خیلی دیگه صحنه ها ی جالبی شده بود و اونم تا می تونست در رقاصی سنگ تموم گذاشته بود . باورم نمی شد که این جنده  بسیجی تا این حد بتونه زیبا برقصه .. خلاصه دسته جمعی سوار شدیم و به راهمون ادامه دادیم .. عفت به چینگ گفت که بره مسئول انتظامات یه ماشین دیگه بشه و اونم مث خر داشت کیف می کرد از این که یک سوت سوتک دادن به دستش .. برای چینی های کس خل همین بسیج شدن هم از سرشون زیاده . خود عفت اومد  تو ماشین ما . می دونم هدفش این بود که نزدیک من باشه .. اومد نزدیک من و آنی قرار گرفت . شلوارشو به اندازه ای پایین کشیده بود که کسشو بندازه توی دید .. آنی : داداش تو به این زن خیلی رو میدی . معلوم نیست از چه چیز اون می ترسی یا خوشت میاد . تو تازه کم با هاش نبودی . من داشتم حرص می خوردم . -خواهر عزیزم این جا ما بخشنامه داریم که در  محفل میشه کاملا سکسی و بر هنه بود و در اماکن عمومی هم که حالت اختصاصی داشته باشه و ایرادی به وجود نیاره بازم در حد و اندازه های معمول بر هنه بودن ایرادی نداشته  کار عفت هم اشکالی نداره . -داداش من نمی دونم تو چرا همش داری از این زن دفاع می کنی . عفت خودشو به نزد من و آنی رسوند . ظاهرا متوجه شده بود که آنی از دستش دلخوره با این حال با کمال پر رویی و شاید هم به خاطر این که حرص خواهرمو در بیاره گفت آنی جون اگه دوست داشته باشی من کنار داداشت بشینم و تو بری مسئول انتظامات و سر گروه این ماشین بشی . -خیلی ممنون عفت خانوم . ثواب حراست و پاسداری باشه برای شما . من همین جا جام خوبه . دعوای زنانه و متلک گفتن های اونا شروع شده بود . حال و حوصله این خاله زنک بازیها رو نداشتم . من که در هر حال همه شونو می گاییدم نمی دونستم دعوای اونا برای چیه .. بازم دم این مردا گرم که دیگه سر زن حرص نمی خورن . خلاف اون چه که در زندگی عادی نشون میدن انگاری وقتی که پا به محفل سکس گذاشتن خودشونو قانع می کنند که باید پیه هر چیزی رو به تنشون بمالن . با این که  اطمینان داشتم تمام خانومای شرکت کننده در مجلسو حداقل برای یک بار هم که شده گاییده دارم ولی برای من چهره خیلی از اونا آشنا نبود یا حتی اسم بعضی هاشونو به نظرم میومد برای اولین باره که می شنوم . بوی عطر هوس انگیز زنان و این که دلم می خواست همه اونا رو با هم در بغلم داشته باشم ..-ببین آریا حداقل از من یاد بگیری که اصلا به دنبال مردای دیگه نیستم . -به موقعش مجبوری باشی . -چطور دلت میاد راجع به خواهر گلت این جور حرف بزنی . -نمی دونم با این خواهر گلم من چیکار بکنم . اصلا میرم دادگاه و طلاقش میدم . -جراتشو داری ؟ کیرت رو از ریشه قطع می کنم . آنی شورت من و خودشو کشید پایین  تا دست هرکدوممون توی لاپای اون یکی کار بکنه .. واییییییی عفت و مامان الیا اون وسط  اتوبوس و به اصطلاح راهرو اونو به اشغال خودشونم در آورده و انواع و اقسام رقصا رو پیاده می کردند . پرده ها رو کشیده بودند وشیشه جلو هم طوری بود که نمی شد  از بیرون داخلو دید حداقل اون قسمتی رو که اونا مشغول رقص بودند رو باید یه چند ثانیه ای روش زوم می شد تا بخوان ببینن ماشین رد شده بود . تازه اتوبوس  ما هم یه پارچه اون بالاش نصب شده بود کاروان راهیان نور .. مثل اون دو تا اتوبوس دیگه . آخرش  طاقت نیاوردم و از آنی یه چند دقیقه ای مرخصی گرفتم تا برم از نزدیک رقص مامان و عفت رو ببینم و کنار اونا باشم . چند تا زن دیگه هم به جمع ما پبوستند . منصوره هم اومده بود می خواست برقصه که رقص اون با اون راه باریکه ساز گار نبود و بدنش همش می خورد به صندلی ها ...... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

عالی عالی عالی داداشم اگه یکی از این عفت بسیجی برای خانواده خوشخیال جور کنی باحال میشه مرسی

ایرانی گفت...

سلام داداش .. البته در قسمت بعدی سریع از این صحنه رد شده و اونا رو در آبگرم مستقر می کنم که به اصل مطالب بپردازم که داستان خسته کننده و تکراری و یکنواخت نشه و منم زود تر این داستان رو که خیلی طولانی شده تمومش کنم و بعد از اون حداقل داستان خانواده خوش خیال رو 2 بار در هفته اش کنم . .. البته در داستان خانواده خوش خیال شاید در یک مقطعی استفاده از یکی مثل عفت بسیجی هم بد نباشه ولی اونجا از بس جمعیت زیاده و سوژه متنوع که تا بخواد همچه کاری بشه معلوم نیست کی زمینه و فضای مساعد فراهم میشه . مثلا در اون داستان عرفان باید بر گرده خونه شون و یه فکری دارم که خونواده خوش خیال متوجه شن که اینجا آرایشگاه زنونه هست .. با هم جور شن .. خود سکس در همین فضا هم چند قسمت کار می بره .. بعد فیروزه میاد .. بعدش چند قسمت میرن بیرون .....در هر حال دست گلت درد نکنه .. شاد باشی ....ایرانی

 

ابزار وبمستر