ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

پیمانه پیمانشونمی شکنه داداش 3 (قسمت آخر)

خواهرم دستشو گذاشت روی شورتم .. اونو از پام در آورد .. کیرمو که خیس بود گرفت توی دستش ..
 -نه نه ..پیمانه این کارو نکن ..
 ولی ساک زدنو شروع کرده بود . کیری رو که طعم منی می داد گذاشت دهنش وطوری هم اونو میک می زد که باقیمونده منی داخل کیرم رفت توی دهنش .. ولی اون با لذت و عشق داشت واسم ساک می زد . کمی خجالت کشیدم . کیرمو در آوردم . حس کرده بودم که نباید بیش از این خود خواه باشم .  نباید ناراحتش کنم . باید به حرفش گوش کنم . آخه من و اون همدیگه رو داریم . دیگه می دونستم که اگه شورتشو بکشم پایین اون حرفی نداره .. همین کاروهم کردم .. باید پاهاشو باز می کردم تا اون غنچه نازشو می دیدم . وقتی پاهاش به هم چسبیده بود فقط قسمت روی کسشو می شد دید موهای مشکی ریز که بعضی قسمتهاش بور می زد هیجان منو زیاد کرده بود . لاپاشو باز کردم . باید ذره بین می ذاشتم تا اون شکاف کسشو می دیدم . موریزه های وسط کسش یه ابهت و زیبایی خاصی بهش بخشیده بود . با انگشتام لبه های کس رو باز کردم ... خیلی خیس نشون می داد . کسش اون قدر کوچولو و دخترونه بود که وقتی زبونمو رو کسش کشیدم نه تنها تمام کسشو لیس می زدم بلکه دو طرف زبونم می خورد به کشاله رونش .. من اینا رو توی فیلما دیده بودم . هیجان زیاد دیوونه ام کرده بود .
-اوه داداش.. باورم نمیشه .. که بیدار یاشم . همیشه این لحظاتو در خواب می دیدم .
 -پیمان .. پیمان .. دارم از حال میرم . دارم می میرم ..
 سرمو از رو کسش بر داشته و به چهره سرخ شده اش نگاه کردم ..
 -پیمان من می خوام زنت شم .. زود باش .. حالا که خودم می خوام تو به من نه نگو .. می خوام منو  تو دستای خودت فشارم بگیری .. کیرت رو فشارش بدی به کسم .. می خوام خون به پا کنی .. می خوام زیر سایه تو باشم .. عروس تو .. زن تو عشق تو .. بگو دوستم داری . اگه دوستم داری این کارو باهام می کنی .. نمی خوام فکر کنم که تا این جاشو اشتباه کردم .. اونو بغلش کردم . یک بار دیگه آتش هوس در من شعله ور شد . نفس نفس می زد . پنجه های کوچیک و دخترونه شو به سینه هام می فشرد .. 
-اووووووووههههههه .. نههههههههههه داداش داداش ..
 قلب منم به شدت می تپید .. تصمیم سختی بود .. این کار در خیلی از کشور ها شاید جرم محسوب نشه .. اگه بین من و اون بمونه آب از آب تکون نمی خوره .. منم دوست دارم مثل یه مرد سایه ام روسرش باشه .. من و اون حتی از رحم مادر هم سرنوشت مشترکی داشتیم . مادری که تنهامون گذاشته بود . ومثلث ما رو به هم زده بود .. چشاشو باز کرد .. روش قرار گرفتم . کیرمو در تماس با کسش قرار دادم . کیری که طولش  یه چیزی بین پونزده تا بیست بود ..
 -ووووووویییییی پیمان .. معطل نکن .. ببین دارم می لرزم .. از هوسه .. از خواهشه .. بیرحم .. بد جنس نشو .. تورو به روح مامان .. اون حالا داره ما رو می بینه واسه من و تو خوشحاله .. می دونه من و تو واسه همیشه کنار همیم ..
 سرمو تکون دادم توچشاش نگاه کردم . شاید من خیلی بیشتر از اون می خواستم که نهایت عشق ما رسیدن به اوج هوس و تسلیم هر دومون باشه .. من تسلیم اون شم و اونم تسلیم من شه .. خودمو عقب کشیدم .. سر کیرمو گذاشتم وسط کسش.. یه دستمو گذاشتم پشت کمرش و دست دیگه رو پشت سرش .. آروم آروم به طرف جلو حرکت می کردم .. کیرم یه حرکتی توی کسش داشت .. تنگی رو حس می کردم . یه محیط خیس و لیز .. می دونستم در این حالت زمانی سینه هاش به سینه هام می چسبه و لباش رو لبام قرار می گیره که کیرم به انتها یا جایی رسیده باشه که پرده شو پاره کرده باشم . لحظه به لحظه کیرم حرکت آروم و میلیمتری خودشو در کس ادامه می داد .. خواهرم لباشو گاز می گرفت .. چشاشو باز و بسته می کرد ..
 -آخخخخخخخخ به آرزوم رسیدم .. واااااااییییییی بالااخره زن داداشم شدم ..
 حداقل نصف کیرم توی کس رفته بود .  حس می کردم که باید اثرات خون رو کیرم نشسته باشه .. پرده اش پاره شده باشه .. اون خودشو به طرف من کشوند دستاشو دور گردنم حلقه زد .. و لبامون مثل  لبای یک جفت عاشق پاک و بی ریا رولبای هم قرار گرفت .. کیر من با حرکت آرومش و لبام با حرکاتی نیمه آروم و تند این پیوند با شکوه رو جشن گرفته بودند ..
-پیمانه .. عاشقتم .. منم حس می کنم که شوهرتم ..و باید واسه همیشه تورو زیر بال و پر خودم داشته باشم ..
پیمانه با بوسه های من همچنان غرق هوس بود . کیرمو به آرومی از کسش بیرون کشیدم .. اون مقداری که توی کس فرو رفته بود غرق خون بود .. پاکش کردم .. گذاشتم عشقم کمی آروم بگیره .. براش حرف زدم .. خودم و اونو تمیز کردم .. واسه هم از راز های عشق و زندگی گفتیم . از این که دیگه دیوار فاصله ها بین ما شکسته شده . مهم نیست که ما چه نسبتی با هم داریم مهم اینه که می خواهیم چه نسبتی با هم داشته باشیم . واین ما هستیم که این حقو داریم که به عنوان یک انسان تعیین کنیم که  خواست ما از هم چی باشه رفتار ما چی باشه .. یک بار دیگه کیرمو  گذاشتم توی کسش .. و این بار سریع تر این کس تنگ و نازو می کردم ..
-حالا تو شدی عروس من .. همسر من ..
-می دونی من بیشتر از چی لذت می برم داداش ؟
-می تونم حدس بزنم
-پس تو هم فکر منو می خونی ؟ آره پیمانه .. شاید همیشه نه ولی گاه که حس می گیرم می تونم حست رو حس کنم ...
-فکر می کنی به چی فکر می کنم ..
-به این که من و تو اون قدر پاکیم که این پاکی رو با هم قسمتش کردیم .. همه چی همو واسه هم می خوایم و این اولین سکس زندگی ماست . اونو بین خودمون قسمت کردیم .اونو هدیه دادیم به خودمون . من و تو برای هم و به خاطر هم ..
 -فدای تو .. این همون چیزی بود که من بهش فکر می کردم .. بهم بگو .. بهم بگو همیشه با من و برای من خواهی بود پیمان ..
 -همیشه .. عروس خوشگل من .. مهربون ترین و پاک ترین عروس دنیا .. یه روزی برات قشنگ ترین هدیه ها رو می گیرم .. بهترینو ..
 -هیچوقت نمی تونی هدیه دیگه ای بهم بدی که با ارزش تر از این هدیه ای باشه که حالا بهم دادی . تو خودت رو به من دادی .. دوستت دارم ..
 پیمانه این بار دستاشو گذاشت روی کسش و وقتی که داشتم می کردمش اونو به طرف بالا کشید تا از تماس کیر من با دور کسش لت بیشتری ببره .. دستاش ول شد ..
 -آه .. آه .. آههههههههه... آخخخخخخخخخخ کسسسسسم داداش ..
دستشو به دهنم نزدیک کرده بود .. انگشتاشو می لیسیدم .. چند تایی و دونه به دونه .. با کف دستم سینه هاشو آروم آروم می مالوندم .. با جیغ کشیدناش سرعتمو زیاد و زیاد تر می کرد .. خیسی غلیظ کسشو رقیق تر حس می کردم .. یهو آروم شد .. و منم دیگه نتونستم خود نگه دار باشم . خیلی آروم آبمو ریختم توی کس  عشقم .. و با یه بوسه برای دقایقی به استقبال استراحت رفتیم . کون ناز پیمانه رو هم بی نصیب نذاشتم .. می خواستم حتی واسه دو بند انگشت هم شده کون پیمانه رو بکنم که بعدا راحت تر بتونه بهم کون بده .. کونشم کوچولو بود ولی می دونستم زیر کیر داداش و محبت های اون به زودی رشد می کنه . من و اون وارد دنیای جدیدی شده بودیم . با هم رفتیم حموم ..اون جا خودش داوطلب شد که بهم کون بده .. دلم نیومد به اون سوراخ ناز و ریز کونش بیش از حد فشار بیارم . می دونستم خواهرم داره ایثار گری می کنه .. کیرمو توی کونش نگه داشتم .. اون خیلی آروم کل کونشو حرکت می داد . همین واسه به آتیش کشیدن کیرم کافی بود .. برای سومین بار در اون شب انزال شدم .. و اون کیرمو پس از بیرون کشیده شدن از کونش ساک زد .. خواهر نازمو توی حموم شستمش .. اونم واسم لیف زد .. دلمون نمی خواست که این صبح به پایان برسه .. رفتیم تا بخوابیم .. اما هیشکدوم دوست نداشتیم با چشمانی بسته به صبح روشن فردا برسیم ..
-می تونم یه چیزی ازت بخوام پیمانه ؟
-چی می خوای ..
-بچه های کلاس که همه شون ایرونی نیستند .. تازه هم باشن .. کی به کیه .. من و تو خودمونو زن و شوهر معرفی کنیم چه طوره ..
 -از این بهتر نمیشه . چه خوبه این حس قشنگو به این صورت به همه هم نشون بدیم . هر چند من به هیچ پسری رو نمیدم ..
-و من هم به هیچ دختری ..
-داداش .. اگه دوست داشته  باشی من دوست دارم یه کاری انجام بدم
-چیه ..
-پیش نامحرم روسری مو از سرم بر نمی دارم و لباسایی نمی پوشم که یه وقتی تحریک کننده باشه ..
-پیمانه عزیزم ..
-می دونم چی می خوای بگی پیمان ..
-پس بیا با هم بگیم .. با هم .. حرف دلمونو با هم بر زبون بیاریم ..
من و پیمانه : دوستت دارم دوستت دارم .. دوستت دارم ..... پایان ... نویسنده ... ایرانی 

2 نظرات:

Unknown گفت...

خیلی رمانتیک و قشنگ بود.

ایرانی گفت...

ممنونم یاسر جان . دست گلت درد نکنه .. خوشحالم که داستانهای این مجموعه رو پیگیری می کنی . با احترام .. ایرانی

 

ابزار وبمستر