ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 137

چیه سوزان خانوم می خوای رو ما منت بذاری -من غلط بکنم . من همیشه کنیز شمام . حتی اگه ملکه زیبایی دنیا هم بشم . -ولی مثل این که این عروسی با بهمن خیلی بهت ساخته .. -می تونم خودمونی تر حرف بزنم ؟/؟  ظاهرا اون هنوز از من حساب می برد . خودشو اون وقتا کاملا تسلیم من کرده بود . ولی من کاری به کارش نداشتم . چون اصلا از تیپ و هیکلش خوشم نمیومد . آدم اگه اونو می گایید درست شبیه به این بود که یه ماهی پرتیغی رو بخوری و اون تیغ هم سرگلوت گیر کنه . اما حالا چی بگم انگاری یه پری دریایی روبروم نشسته بود -هر جور راحتی حرفتو بزن .. -راستش من در مورد ازدواج سختگیری نکردم . از وقتی که فهمیدم داستان این بر نامه خانوادگی چیه و حداقل برای آزمون ورودی باید تو ازم   امتحان بگیری و آزمایشم کنی خواب و خوراک نداشتم . دلم می خواست هر چه زود تر یه خواستگار بیاد در خونه مونو بزنه . این بهمن هزار بار اومد خواستگاری من و من نه گفتم . هر وقت که می رفتم بیرون اونو می دیدم که سر کوچه منتظرمه . از وقتی که یکی برام خبر آورد که جریان محفل خانوادگی چیه با هزار منت قبول کردم که اون شوهرم شه ولی با هزار امید و آرزو برای این که به این لحظه برسم . دلم نمی خواست خودمو تسلیمش کنم . دوست داشتم  برای اولین بار با تو سکس کنم ولی نمی شد از زیر بار تعهد فرار کرد . من حالا به آرزوم رسیدم . حالا می تونم با احساس آرامش خودمو در اختیارت بذارم . ولی کاش هنوز یه دختر بودم . ..-خیلی ناز شدی سوزان .. لباشو باز کرده بود . از چشاش هوس می بارید . تناسب چشم و ابروش و طرز مداد کشیدن و استفاده از ریمل در اندازه ای بود که   که بیش از اونچه که فکرشو می کردم تحریکم کرده بود . اون حالا به خوبی می دونست که باید چیکار کنه تا دل یه مرد رو ببره . -سوزان . می دونی که من خیلی سختگیرم ؟/؟ -آره می دونم که تا حالا بیشتر از صد تا زن باهات طرف شدند و دیگه من کجا بود بتونم سر حالت کنم -ولی باید بتونی . باید اونی باشی که خودت می خواستی و می خوای . باید نشون بدی که  در واقعیت به سر می بری . و اون چیزی رو  که یه روزی برات جزو بهترین فانتزیهای سکسی بود حالا یه واقعیت شده . تو دیگه در واقع منو هم دوست نداری . عاشق اینی که بری و در محفل خودتو تسلیم پنجاه تا مرد دیگه بکنی -نه هیچم این طور نیست . اگه تو همین حالاشم بهم بگی دوست پسرم میشی و هر وقت که ازت بخوام میای کنار من , من دور این مجلس رو قلم می گیرم .. راستش از این که اون متعلق به من باشه و بتونم حسش کنم  به خودم می بالیدم ولی  دیگه حرمسرای من جا نداشت که کس دیگه ای رو وارد اون کنم . -خب حالا نشون بده که سوزان سوزان هستی نه سوزان سوزن .. -اونشم هستم . من طوری بهت نیش بزنم که دلت بخوادهرشب توی بغل تو باشم . می خواست لباسامو از تنم در آره ولی همه رو جز شورت خودم در آوردم . -اینو می ذارم که زحمتشو تو بکشی . -واسم یه افتخاره . -می تونی خوب امتحان بدی ؟/؟ طبیعی ترین امتحان عمره . لذت بخش ترین اونا . چه قبول شم و چه رفوزه بازم پیروزم و موفق چون به بزرگترین آرزوی زندگیم رسیدم . چه خالصانه و هوس انگیزانه حرف می زد . به دلکم نشست . نگاهش به اون قسمت از شورتم  که کیر , اونو مثل یک کوه بلند کرده بود بود . -ببینم کجا باید امتحان بدم -امتحان عشق و هوس  رو فقط در یه جا می تونی بدی ؟/؟ -کجا باید بدم این آزمون رو .. روی تخت .. کف پذیرایی یا در حموم ؟/؟ -همه اینا که گفتی هست ولی همه اینا به یه جا بر می گرده و اون این که تو  در بغل من و توی آغوش من امتحان بدی . اونو به طرف خودم نزدیک کرده و کف دستمو رو پیراهن چسبون و قرمز تیره ولی خوشرنگ سوزان گذاشتم . دلم می خواست باهاش حال کنم و بهش حال بدم . اونو به خواسته سالها ی نو جوونیش برسونم . دهنمو گذاشتم رو پیر هنش . از نوک تیز سینه هاش شروع کردم . از پیر هن داشت می زد بیرون . نوک اون سینه ها رو که در واقع زیر لباس قرار داشته به نوبت تو دهنم گذاشته و با هوس میکش می زدم -آریااااااا .. نههههههه ازبس بهم کیف میدی داره خوابم می گیره . -بخواب بخواب عزیزم -ببینم برای  خواب که نمره کم نمی کنی . -نمی دونم نه اگه خوابت هم با هوس همراه باشه تازه یه نمره اضافه هم بهت میدم -ارفاق هم می کنی ؟/؟ -اگه طرف مث تو خیلی خوشگل باشه آره . پیرهن و نوک سینه شو با هم گذاشتم توی دهنم . . اینو باید زود تر متوجه می شدم . کسش و کونش خط شورت نداشت . با کسش هم مثل سینه هاش بر خورد کردم کف دستمو گذاشتم لای پاش . -نهههههه نهههههه آریا .. حواس هوسم رفته به دو جا ..... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی 

3 نظرات:

ایرانی گفت...

با سلام خدمت آره داداش گل اگر امکان دارد این پیام مرا در انتهای داستان آقا رضا وانتی منتشر کن . سپاسگزارم . ..نخست از خوانندگان و دوستان و کاربران نازنینی که با ارسال پیامهای گرم و داغ و سوزان و منطقی خود حمایتهای همه جانبه خود را از نویسنده بزرگ لوتی خور نازنین اعلام داشته اند ممنون و متشکرم . جای سخن برای من باقی نگذاشته اید . گاه نوشتن در مورد مسئله ای بسیار دشوار به نظر می رسد می توان نوشت ولی مهم چگونه نوشتن می باشداین که آدمی چگونه بر خشم خود فائق آید و چگونه دیگران را متوجه جایگاه خود در اجرای عدابت سازد . هر چند ما مجریان قانون نیستیم اما می توانیم عدالت خواه باشیم . به راستی هیاهوی بسیار برای چیست ؟ چه کسی چه کسی را کشته ؟ مگر باز هم شوهری عکس سکسی زنش را در سایت گذاشته که صدای اعتراض بر خاسته ؟ مگر گوگل فیلمهای هارد سکس کودکان زیر 10 سال را در اینترنت قرار داده که صدای اعتراض عده ای بلند شده ؟ مگر کسانی خاطرات سکس بچگی های خود را گفته اند که این همه سر و صدا می شنویم ؟ مگر باز هم از خیانتها گفته اند که وفا داران و آنانی که بدون اجازه شوهران خود آب نمی خورند جامه بر تن می درند و واویلا واویلا می گویند ؟ مگر باز هم از سکس با محارم نوشته اند که نامحرمان قد علم کرده اند ؟ مگر باز هم پراید ارزان قیمت به سوریه داده اند که عده ای شوریده اند ؟ بیایید یک دل و یک صدا فریاد بر آوریم که ای ناموس پرستان ای قاموس پرستان واژه تریاک را از فرهنگ لغات حذف کنیم تا جامعه مدینه ی فاضله گردد . نویسنده توانایی چند قسمتی را اشارکی به مواد خانمان بر انداز کرده که در قسمتهای بعدی قصد منفور نشان دادن آن را داشت . کجای قضیه ایراد داشت ؟ هر 47 قسمت این داستان زیبا را خوانده ام . خود من در عمرم نه سیگار کشیده نه یک قطره مشروب خورده ام نه یک پک به وافور زده ام و نه یک سکس خلاف داشته ام . خلاف من همین نوشتن داستانهای سکسیست . همان گونه که خلاف آن خواهر معترض خواندن داستانهای سکسیست . در هر حال ما با این توجیه که سکس نیازی از نیاز های بشریست خود را سرگرم می سازیم . آیا خدای نخواسته درعمل قدم خلافی بر داشته ایم ؟ چرا یک مسئله را بزرگش می سازید ؟ چرا به جای تشویق و روحیه دادن به قلم طلایانی چون لوتی خور دوست داشتنی افسرده اش می سازید . گله من از ویروس نیست . من از آنتی ویروس های بزرگ گله مندم که تا ویروس می بینند از تخریب هراسان می گردند .و دوستان خود را تخریب می نمایند . ...ادامه دارد ..

ایرانی گفت...

مگر تا به حال فیلمهای سینمایی به یاد ماندنی را ندیده اید همچون گوزنهای بهروز وثوقی و صدها فیلم دیگر را ..در داستانها و در فیلمها نمی توان از همان اول به کوبیدن مسئله و موضوع بد پرداخت . این خواننده نازنین است که در روند داستان متوجه زشتیهای کارها یا چیز های زشت می گردد . اظهار فضل نمودن درمان کننده درد ها نیست .بگذار انسان زشتیها را ببیند تلخیها را بشناسد تا از آن راحت تر بگریزد . در بیش از صد مجلس فلوت زنی یا همان تریاک کشی و هزار مجلس شرابخواری نشسته ام اما به اندازه نوک سوزنی قدم کج بر نداشته ام . اگر با چند جمله کسی بخواهد معتاد شود همان بهتر است که معتاد شود باید اراده ها را تقویت نمود . باید زشتیها را نشان داد تا زیباییها نمایان شوند . بین من و دیگران چه فرقی باید باشد خواهر من . اگر این جور که شما می فر مایید پس حجاب در جامعه باید اجباری گردد . خانمهایی که در سایت تصاویر برهنه خود را به رویت گذاشته اند باید یک مانتو و یک روسری بر عکسهای خود بکشند ؟ چه فرقی بین این عکسها و تریاک وجود دارد ؟ این هم نوعی اعتیاد روحی و در بر دارنده لطمات جسمی و جنسیست . پس بهتر است منطقی باشیم و کاسه کوزه ها را بر سر یک نفر نشکنیم به خاطر این که خود را سلطان نیکیها و رهبر ایجاد جامعه فاضله نشان دهیم . اگر به جابی این حرفها دست یاری یکدیگر را بفشاریم به هم محبت کنیم درد های دیگران را درد های خود بدانیم دیگر کمتر کسیست که به دنبال مواد و اعتیاد برود . فشار های روحی عقده های روانی کمبود محبت و....عوامل دیگری انسان را به سوی اعتیاد می کشاند . چه با داستان چه بی داستان ...می توانم تا صبح برایتان بنویسم ولی در پایان از مسئولین محترم سایت لوتی انتظار دارم که با رفتار منطقی خود دوستان خود را آزرده خاطر نسازند و یقین بدانند که اگر دوستان یا نویسندگان دلسوز تر از آنان نباشند کم از آنان نیستند چون که لوتی خانه عشق است و برای حفظ این خانه تلاش خواهند کرد و خواهند جنگید . درود به همه شما نازنینان پر حوصله و درود به لوتی خور عزیزم که به طور متوسط برای هر اثرش ده نظر داده شده که انتظار می رود به این مسئله نیز توجه گردد . لوتی خور نازنین همیشه در قلب ما جای داری امیدوارم شجاعانه با اعتماد به نفس بالایت همچنان پیروز مندانه به کارت ادامه دهی و بدانی که من و عزیزانی که از تو حمایت کرده اند در کنارت خواهیم بود . با درود فراوان به همگی و نهایت احترام و امتنان : ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش گلم حوس صفر بیست و یک نازنین در داستان شیدای شی میل پیام داده ...hoss021 عزیز و دوست داشتنی این داستانها در دست نگارش بوده و با توجه به تعداد زیاد داستانها و پرداختن به آنها و فرصت کم در حال حاضر در این اندیشه هستم که در چند هفته آینده با کم شدن و به پایان رساندن یکی دو داستان تعداد انتشار داستان شیدای شی میل را به حداقل هفته ای دوبار برسانم . با تشکر از تو نازنین و همه دوستان و حامیان و با نهایت احترام : ایرانی

 

ابزار وبمستر