-خیلی پررویی آقا پسز ولی چیکار کنم که از زبون گفتاری اینی که فرو کردی توی کسم بدم نیومده . حالا می تونی با زبون خودت ترجمه کنی که اونی که فرو کردی توی بدنم چی داره میگه ..
-از زبون خودم بگم یا از زبون اونی که رفته توی کست ؟
ویدا خودشو بر گردوند . کیر ولی از کسش بیرون اومد ..
-حالا ازروبرو منو بکن ..
-اینی که داری میگی همون چیزیه که از زبون کست داره گفته میشه .
-حالا این قدر حرف نزن ..
ویدا داشت به این فکر می کرد که یه جنده هم این قدر سریع و بدون آشنایی قبلی کسشو تقدیم نمی کنه ولی اون که از اول این پسرو ندیده بود . سینه های درشت وورزیده اونو حسابی سر حالش کرده بود . بعد از یک روز خسته کننده و سکس با متین این می تونست یک دسر شیرین باشه . دیگه احساس خستگی و خواب آلودگی نمی کرد . خیلی شاد و سر حال نشون می داد .. همین احساسو ولی هم داشت . طوری شده بود که برای لحظاتی ویدا به این فکر می کرد که فقط خودش و ولی هستند که در اون فضا قرار دارن ..
-خیلی خوشم میاد . پسر سرعتو زیادش کن . کلفتی خاصی داره . انگار رو سطح کیرت عاج و دندونه کاشتی همین جور که کیرت رو فرو می کنی توی کس و می کشی بیرون حس می کنم که یکسره خارش کسمو از همون اول تا آخر و مغزشو می گیری ..
-راست میگی خوشگله ؟ خارش کیر منم گرفته میشه . نمی دونی چه کیفی داره .
اندام موزون ویدا یه شور و حال دیگه ای به ولی داده بود که اون بتونه با تحرک بیشتری ویدا رو بکنه .. زن پاهاشو انداخت رو شونه های پسر . ولی خودشو جلو تر کشید .
-آخخخخخخخ کسسسسسم ..کسسسسسم .. بخارون .. بخارون .. فقط مال خودته ..
-آره می دونم الان که دارم می کنم فقط مال منه .. این کیرهم فقط مال توست . همین الان در بست در خدمت خوشگل ترین و خوش بدن ترین خانوم دنیاست . چون کیر من خوشگل ترین و خوش بدن ترین ها رو می کنه ..
-وووووویییییی پسر ! داری بهم درس میدی ؟
-نه خودمم دارم درس می گیرم . راستش وقتی می خواستم بیام سراغت فکر نمی کردم این قدر با حال باشی ..
ویدا تازه به یاد ماندانا و متین افتاد ..
-ببینم کس دیگه ای رو این اطراف ندیدی ؟
-فعلا که من و تو این جاییم . بذار اونا از فضای سبز لذت ببرن و حال کنن . خوش باشن . مگه دوست داری که تو رو هم ببرم اون جا ؟ این متین عادتش اینه که همیشه مرغ همسایه رو غاز می بینه .
-اگه راستی راستی غاز باشه چی ؟
-فعلا که من دارم یک طاووسو می کنم با پاهایی خوشگل .
-چه قشنگی می زنی و کارای قشنگی می کنی !
ولی : از کدومش بیشترخوشت میاد .
ویدا : هیشکدوم به تنهایی حال نمیده
-ولی تو که بدون حرف زدن من داشتی حال می کردی ..
-اینم از زبون کیرته که داری واسه من میگی یا از اون زبون کیریته ..
-دختر ! فکر نمی کردم تا این حد از دنیای لات بازی هم سر در بیاری .
-کجا شو دیدی آق پسر ! فکر کردی ما از این حرفای داش مشتی پرت و پلا بلد نیستیم بزنیم ؟ دیگه دوران حکومت شما آقایون به سر اومده
-ولی هرچی باشه سلطان کیر حاکم بر دنیای زنانه .. سر کیر رو نگاه کن .. هم شبیه تاجه ..هم شبیه عمامه هست . داره حکومت می کنه . ..
در همین لحظه یه صدای مردونه ای به گوش رسید که گفت .. آهای رفیق چیه یه چند دقیقه ای ازمون دور شدی هوس حکومت به سرت زد ؟ پس ما چیکاره ایم ؟
متین و ماندانا بودن که از ته حیاط بر گشته بودن . متین خودشو نزدیک کرد و با ولی دست داد ..
ماندانا : عزیزم خوشگل من .. خواهر شوهر گلم . خوب داری حال می کنی .. این آقا خوشگله رو از کجا پیداش کردی . حتما صاحب خونه آقا ولیه ..
ولی : پسر صاحب خونه ام ..
ماندانا : چه فرقی می کنه ! بعدا مال خودت میشه .. من نمی دونم چرا هر کی این ویدا خوشگله ما رو می بینه ما رو فرا موش می کنه ..
ولی : من همه خوشگلای دنبا رو دوست دارم . متین داداش می دونه . من و اون آفت تمام زنای متاهل دنیاییم . خیلی حال میده کردن اونا .
ماندانا : شما آفت اونا نیستین . آیت اونا هستین . شما بهشون جون میدین ..
متین رفت سمت ویدا .
متین : ویدا جون چطور بود ..
-عالی ! عالی ! بهتر از این نمی شد .
متین حس کرد که اونم باید خودی نشون بده . با این که به اندازه کافی از کردن ماندانا خسته شده بود ولی می خواست یه مانوری هم نشون بده و به دوستش بگه که ما هم هستیم . کیرشو در آورد و اونو به سمت دهن ویدا گرفت . ماندانا هم رفت سمت ولی که در حال کردن ویدا بود .. لباشو گذاشت رو لبای اون و خیلی آروم با سینه هاش ور می رفت .. ولی حس کرد که این حرکت ماندانا لذت اونو بیشتر کرده و خیلی بیشتر از قبل خوشش میاد ... .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
-از زبون خودم بگم یا از زبون اونی که رفته توی کست ؟
ویدا خودشو بر گردوند . کیر ولی از کسش بیرون اومد ..
-حالا ازروبرو منو بکن ..
-اینی که داری میگی همون چیزیه که از زبون کست داره گفته میشه .
-حالا این قدر حرف نزن ..
ویدا داشت به این فکر می کرد که یه جنده هم این قدر سریع و بدون آشنایی قبلی کسشو تقدیم نمی کنه ولی اون که از اول این پسرو ندیده بود . سینه های درشت وورزیده اونو حسابی سر حالش کرده بود . بعد از یک روز خسته کننده و سکس با متین این می تونست یک دسر شیرین باشه . دیگه احساس خستگی و خواب آلودگی نمی کرد . خیلی شاد و سر حال نشون می داد .. همین احساسو ولی هم داشت . طوری شده بود که برای لحظاتی ویدا به این فکر می کرد که فقط خودش و ولی هستند که در اون فضا قرار دارن ..
-خیلی خوشم میاد . پسر سرعتو زیادش کن . کلفتی خاصی داره . انگار رو سطح کیرت عاج و دندونه کاشتی همین جور که کیرت رو فرو می کنی توی کس و می کشی بیرون حس می کنم که یکسره خارش کسمو از همون اول تا آخر و مغزشو می گیری ..
-راست میگی خوشگله ؟ خارش کیر منم گرفته میشه . نمی دونی چه کیفی داره .
اندام موزون ویدا یه شور و حال دیگه ای به ولی داده بود که اون بتونه با تحرک بیشتری ویدا رو بکنه .. زن پاهاشو انداخت رو شونه های پسر . ولی خودشو جلو تر کشید .
-آخخخخخخخ کسسسسسم ..کسسسسسم .. بخارون .. بخارون .. فقط مال خودته ..
-آره می دونم الان که دارم می کنم فقط مال منه .. این کیرهم فقط مال توست . همین الان در بست در خدمت خوشگل ترین و خوش بدن ترین خانوم دنیاست . چون کیر من خوشگل ترین و خوش بدن ترین ها رو می کنه ..
-وووووویییییی پسر ! داری بهم درس میدی ؟
-نه خودمم دارم درس می گیرم . راستش وقتی می خواستم بیام سراغت فکر نمی کردم این قدر با حال باشی ..
ویدا تازه به یاد ماندانا و متین افتاد ..
-ببینم کس دیگه ای رو این اطراف ندیدی ؟
-فعلا که من و تو این جاییم . بذار اونا از فضای سبز لذت ببرن و حال کنن . خوش باشن . مگه دوست داری که تو رو هم ببرم اون جا ؟ این متین عادتش اینه که همیشه مرغ همسایه رو غاز می بینه .
-اگه راستی راستی غاز باشه چی ؟
-فعلا که من دارم یک طاووسو می کنم با پاهایی خوشگل .
-چه قشنگی می زنی و کارای قشنگی می کنی !
ولی : از کدومش بیشترخوشت میاد .
ویدا : هیشکدوم به تنهایی حال نمیده
-ولی تو که بدون حرف زدن من داشتی حال می کردی ..
-اینم از زبون کیرته که داری واسه من میگی یا از اون زبون کیریته ..
-دختر ! فکر نمی کردم تا این حد از دنیای لات بازی هم سر در بیاری .
-کجا شو دیدی آق پسر ! فکر کردی ما از این حرفای داش مشتی پرت و پلا بلد نیستیم بزنیم ؟ دیگه دوران حکومت شما آقایون به سر اومده
-ولی هرچی باشه سلطان کیر حاکم بر دنیای زنانه .. سر کیر رو نگاه کن .. هم شبیه تاجه ..هم شبیه عمامه هست . داره حکومت می کنه . ..
در همین لحظه یه صدای مردونه ای به گوش رسید که گفت .. آهای رفیق چیه یه چند دقیقه ای ازمون دور شدی هوس حکومت به سرت زد ؟ پس ما چیکاره ایم ؟
متین و ماندانا بودن که از ته حیاط بر گشته بودن . متین خودشو نزدیک کرد و با ولی دست داد ..
ماندانا : عزیزم خوشگل من .. خواهر شوهر گلم . خوب داری حال می کنی .. این آقا خوشگله رو از کجا پیداش کردی . حتما صاحب خونه آقا ولیه ..
ولی : پسر صاحب خونه ام ..
ماندانا : چه فرقی می کنه ! بعدا مال خودت میشه .. من نمی دونم چرا هر کی این ویدا خوشگله ما رو می بینه ما رو فرا موش می کنه ..
ولی : من همه خوشگلای دنبا رو دوست دارم . متین داداش می دونه . من و اون آفت تمام زنای متاهل دنیاییم . خیلی حال میده کردن اونا .
ماندانا : شما آفت اونا نیستین . آیت اونا هستین . شما بهشون جون میدین ..
متین رفت سمت ویدا .
متین : ویدا جون چطور بود ..
-عالی ! عالی ! بهتر از این نمی شد .
متین حس کرد که اونم باید خودی نشون بده . با این که به اندازه کافی از کردن ماندانا خسته شده بود ولی می خواست یه مانوری هم نشون بده و به دوستش بگه که ما هم هستیم . کیرشو در آورد و اونو به سمت دهن ویدا گرفت . ماندانا هم رفت سمت ولی که در حال کردن ویدا بود .. لباشو گذاشت رو لبای اون و خیلی آروم با سینه هاش ور می رفت .. ولی حس کرد که این حرکت ماندانا لذت اونو بیشتر کرده و خیلی بیشتر از قبل خوشش میاد ... .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر