منان پسرا رو فرستاد که برن . حالا اون بود و مادرش بهاره . مادری که سرش با یه کیسه پارچه ای پوشونده شده . از گردن به پایین کاملا لخت بود .. بهاره لباشو گاز می گرفت ... کاش می مردم و در این وضعیت قرار نمی گرفتم . بر سر دو راهی قرار گرفته بود . اعتراف کنم ؟ کاری کنم که اون منو نکنه ؟ یعنی بگم این من مادرت بودم که به جای سمیرا با دوستات سکس کردم ؟ کدومش بهتره . یا این که خودمو در اختیار منان بذارم که هر کاری که دلش می خواد با من انجام بده . نه من نمی تونم این شرایط رو تحمل کنم . من نمی تونم برم زیر کیر پسرم . الان جامعه ما اینو قبول نمی کنه . عشق مادری هم قبول نمی کنه که این شرایط رقم بخوره . ولی اگه من اعتراف کنم و بگم چه کاری کردم پسرم روحیه شو از دست میده . اون هیچوقت منو نمی بخشه . اون هیچوقت مادر خودشو نمی بخشه روحیه اش ضعیف میشه . اون نابود میشه . پس من باید خودمو نابود کنم . ولی اگه بعد از این که کارشو با من انجام داد این کیسه رو از رو صورتم بر داره من چه خاکی بر سرم بریزم . فعلا باید از میان بد و بد تر یکی رو تحمل کنم . تازه من که کاری از دستم بر نمیاد که بخوام تصمیم گیرنده باشم .. منان که می دونست این زن مادرشه و بهاره هست رفت توی خط فیلم . بهاره هم که نمی دونست پسرش همه چی رو می دونه و تمام اینا یک نقشه هست . دلش خوش بود به این که اگه با پسرش سکس داشته باشه کار تموم میشه و منان چیزی نمی فهمه . با این حال از این بابت که داره با پسرش آمیزش می کنه خیلی ناراحت بود و عذاب می کشید . منان هم کاملا بر هنه شده بود . به کون مادرش نگاه می کرد .بعد از باز کردن دست و پاهای اون دستاشو گذاشت رو برشهای کون بهاره و اونا رو بازشون کرد ... کیرش هنوز شق نشده بود ... حس کرد که داره تحت تاثیر قرار می گیره . نمی تونه کیرشو بکنه توی کس و کون مادرش ... می خواست ایرج و بهزاد رو صداش کنه که بیان و با اون زن ور برن و تحریک شه که گفت ولش . دیگه تحمل گاییده شدن مادرش توسط غریبه ها رو نداره . ولی با این تصور که ایرج و بهزاد دارن کیرشونو می کنن توی کس مادرش تونست خودشو قانع کنه که با مادرش حال کنه ..
منان : حالا تو منو دور می زنی ؟ وقتی میرم تهرون میای زیر کیر این دو تا آقا ؟ بی مرام ؟ نامرد ؟ من به خاطر تو دوست دختر نگرفتم و اومدم به یه زن پیله کردم که تقریبا دو برابر من سن داره .. حالا میری واسه ما جنده بازی در میاری ؟ باز خوب شد که ایرج و بهزاد با من شرط بندی کرده من باختم و نشونی های بدنت رو دادن . وگرنه باور نمی کردم که این کار تو باشه . تف بر اون مرامت . نمی خوام ریخت نحست رو ببینم . همین جور هر جور که دام بخواد کیرمو می کنم توی کس و کونت ..
بهاره غصه اش شده بود . نکنه اونو بخواد فرو کنه توی دهنم و کیسه پلاستیکی ر بزنه بالا . اما یه نکته ای اونو شگفت زده می کرد و این که چطور منان اطمینان کرده که اون سمیراست .. یعنی به صرف گفته های پسرا ؟ یعنی هیکل اون و سمیرا تقریبا یکیه ؟ خود منان هم به این مسئله فکر کرده بود .. این نقطه ضعف نقشه اش بود ولی چاره ای نداشت . منان کارشو شروع کرد .. از چپ و راست مادرشو اسپنک می کرد . یعنی به کون مادرش سیلی می زد . اون کون سفید کاملا سرخ شده بود . حالا کیر منان سفت و تیز شده بود . دل تو دل بهاره نبود . اون حالا بزرگترین آرزوش این بود که زود تر خودشو از این فضا خلاص کنه . نجات پیدا کنه . به هر قیمتی که شده . بره خونه اش و دیگه منان هم چیزی نفهمه . متوجه نشه که مادرش دست کمی از یک زن هرزه نداره . ولی دوست داشت پسرش اونو درک کنه . درک کنه که اون نیاز داشته . پدرش محمود تا حدودی بی توجه شده بود .. چت کردن با پسرا و حال و هوای جوانی به سرش زدن اونو هیجان زده اش کرده بود . دستای پسرشو رو کونش حس می کرد . منان کیرشو گاشته بود رو چاک کون بهاره . و اوج عذاب زن از این لحظه به بعد شروع شد . از لحظه ای که حس کرد که دیگه باید توسط پسرش منان گاییده شه . اون حالا باید از میون بد و بد تر بد رو انتخاب می کرد . ولی اگه منان می فهمید که داره مادرشو می کنه و مادرش قبلا خودشو در اختیار ایرج و بهزاد گذاشته این جوری خیلی بد تر می شد . به هیچ وجه نباید کیسه پلاستیکی از سرش در میومد .. انگشتای منان با کس مادرش بازی می کرد . بهاره در یک حالت قمبلی قرار داشت . منان کون مادرشو خیلی خواستنی دید . اون دیگه این تصور و احساس رو نداشت که داره مامانشو می کنه . از نظر اون این زنی که روبرو کیرش قرار داشت زن هوسبارزی بود که کسش می خارید .. کیرشو گذاشت رو سر کس بهاره .. بهاره قسمت چشاش باز بود .. ولی فقط روبرو رو می دید .. چشاشو بست . پلکاشو گذاشت رو هم ... چسبندگی کیر رو روی کسش حس می کرد وثانیه هایی بعد حرکت کیر پسرش رو توی کسش احساس می کرد .. و منان هم با هیجان فوق العاده ای کیرشو به سمت جلو و کس مادرش حر کت می داد . اونم هیجان عجیبی داشت .. کیر به آخر کس رسیده بود ..بهاره دوست داشت فریاد بزنه .. دوست داشت بمیره .. منان : صبر کن حالا سخت گاییده شدنو ببینی ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
منان : حالا تو منو دور می زنی ؟ وقتی میرم تهرون میای زیر کیر این دو تا آقا ؟ بی مرام ؟ نامرد ؟ من به خاطر تو دوست دختر نگرفتم و اومدم به یه زن پیله کردم که تقریبا دو برابر من سن داره .. حالا میری واسه ما جنده بازی در میاری ؟ باز خوب شد که ایرج و بهزاد با من شرط بندی کرده من باختم و نشونی های بدنت رو دادن . وگرنه باور نمی کردم که این کار تو باشه . تف بر اون مرامت . نمی خوام ریخت نحست رو ببینم . همین جور هر جور که دام بخواد کیرمو می کنم توی کس و کونت ..
بهاره غصه اش شده بود . نکنه اونو بخواد فرو کنه توی دهنم و کیسه پلاستیکی ر بزنه بالا . اما یه نکته ای اونو شگفت زده می کرد و این که چطور منان اطمینان کرده که اون سمیراست .. یعنی به صرف گفته های پسرا ؟ یعنی هیکل اون و سمیرا تقریبا یکیه ؟ خود منان هم به این مسئله فکر کرده بود .. این نقطه ضعف نقشه اش بود ولی چاره ای نداشت . منان کارشو شروع کرد .. از چپ و راست مادرشو اسپنک می کرد . یعنی به کون مادرش سیلی می زد . اون کون سفید کاملا سرخ شده بود . حالا کیر منان سفت و تیز شده بود . دل تو دل بهاره نبود . اون حالا بزرگترین آرزوش این بود که زود تر خودشو از این فضا خلاص کنه . نجات پیدا کنه . به هر قیمتی که شده . بره خونه اش و دیگه منان هم چیزی نفهمه . متوجه نشه که مادرش دست کمی از یک زن هرزه نداره . ولی دوست داشت پسرش اونو درک کنه . درک کنه که اون نیاز داشته . پدرش محمود تا حدودی بی توجه شده بود .. چت کردن با پسرا و حال و هوای جوانی به سرش زدن اونو هیجان زده اش کرده بود . دستای پسرشو رو کونش حس می کرد . منان کیرشو گاشته بود رو چاک کون بهاره . و اوج عذاب زن از این لحظه به بعد شروع شد . از لحظه ای که حس کرد که دیگه باید توسط پسرش منان گاییده شه . اون حالا باید از میون بد و بد تر بد رو انتخاب می کرد . ولی اگه منان می فهمید که داره مادرشو می کنه و مادرش قبلا خودشو در اختیار ایرج و بهزاد گذاشته این جوری خیلی بد تر می شد . به هیچ وجه نباید کیسه پلاستیکی از سرش در میومد .. انگشتای منان با کس مادرش بازی می کرد . بهاره در یک حالت قمبلی قرار داشت . منان کون مادرشو خیلی خواستنی دید . اون دیگه این تصور و احساس رو نداشت که داره مامانشو می کنه . از نظر اون این زنی که روبرو کیرش قرار داشت زن هوسبارزی بود که کسش می خارید .. کیرشو گذاشت رو سر کس بهاره .. بهاره قسمت چشاش باز بود .. ولی فقط روبرو رو می دید .. چشاشو بست . پلکاشو گذاشت رو هم ... چسبندگی کیر رو روی کسش حس می کرد وثانیه هایی بعد حرکت کیر پسرش رو توی کسش احساس می کرد .. و منان هم با هیجان فوق العاده ای کیرشو به سمت جلو و کس مادرش حر کت می داد . اونم هیجان عجیبی داشت .. کیر به آخر کس رسیده بود ..بهاره دوست داشت فریاد بزنه .. دوست داشت بمیره .. منان : صبر کن حالا سخت گاییده شدنو ببینی ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر