عرفان و فرخ لقا وارد اتاق شدند . از اون طرف فیروزه و امیر هم وارد خونه شدن . فیروزه دیگه به این فکر نمی کرد که عرفان ممکنه چه احساسی داشته باشه . اثر لذت ناشی از سکس هنوز دور و بر کس اون موج می زد . فیروزه همون دم در خونه لباسشو در آورد و کاملا لخت شد ..
-درش بیار تو هم در بیار . می خوام از همین جا لخت بریم بالا ..
امیر : چی شده نکنه می خوای همین جا وسط حیاط ولو شیم .
امیر حرف فیروزه رو گوش داد و لباساشو در آورد و همراه فیروزه رفتند به سمت پذیرایی .
عرفان : اونا دارن میان . اگه صحنه غیر عادی رو دیدی تعجب نکن ..
لای در رو به اندازه ای باز گذاشته بودن که بتونن جریانو ببینن . اگه قرار بود وارد اتاق خواب شن عرفان و مادر امیر هم باید جاشونو عوض می کردن . .. فیروزه دستشو گذاشته بود رو کیر امیر و به همون صورت وارد فضای پذیرایی شدن . عرفان نگاهش بیشتر متوجه فرخ لقا بود تا کار دست نده . یک لحظه دید که مادر امیر جوش آورده و دهنش باز شده . عرفان دستشو محکم گذاشت جلو دهن فرخ لقا و با فشار سعی داشت کاری کنه که اون سر و صدایی نکنه که امیر و فیروزه متوجه جریان شن ... فرخ لقا رو رو زمین خوابوند ... زن ترسیده بود . از این که نکنه عرفان بخواد سرش بلایی بیاره ...
فیروزه ته کیر امیر رو در دست گرفت و در حالی که اونو در جهات مختلف می گردوند و حرکتش می داد می گفت پدر سوخته چقدر فعاله . انگار نه انگار که همین الان فعالیت داشته ...
فرخ لقا با این که لجش گرفته بود از این که امیر رو در اون شرایط ببینه ولی با توجه به این که پسرش محرمش بود مسئله ای ندونست که شاهد ماجرا باشه ... عرفان خیلی آروم شروع کرد به حرف زدن . مادرش و امیر یه ده متر ی رو از اونا فاصله داشتند طوری که اگه عرفان و امیر خیلی ملایم حرف می زدند صدای اونا شنیده نمی شد . مخصوصا این که فیروزه یه آهنگ تند سکسی هم گذاشته بود که این به نفع عرفان و فرخ لقا شده بود که حرفاشونو بهتر بزنن ..
عرفان : منو ببخش که این جور دارم رفتار می کنم . می خوام ببینی که پسرت چقدر نامرده . الان مثلا اولین روز کاریشه . اون داره این جور با مادر من رو هم می ریزه . یعنی ریخته ..
فرخ لقا یه اشاره ای به امیر کرد که دستشو بر داره و متوجهش کرد که شلوغ نمی کنه . اونا از در فاصله گرفتند تا با هم هم فکری کن . فرخ لقا مثل بید می لرزید . عرفان : منو باید ببخشی که شما رو رو در روی همچبن صحنه ای قرار دادم . می دونم درست نیست ...
فرخ لقا با این که می دونست امیر بار ها و بار ها با دیگران بوده ولی به اینش فکر نمی کرد که ممکنه با یک زن میانسال هم رابطه داشته باشه .... اگه امیر بخواد این زنو بگیره چی ؟ اگه این زن که شوهر نداره بخواد خودشو آیزون پسرش کنه چی ؟ حالا این فکر بیشتر اونو عذاب می داد . حس کرد که علاقه عجیبی هم پیدا کرده که سکس اونا رو ببینه . خودشم مونده بود که موندن بیشترش واسه چیه ولی انگاری پا هاش قفل کرده بود و دوست داشت مدت بیشتری رو در اون جا بگذرونه . تازه راه گریزی هم نداشتند ..
فیروزه : بده به من اون کیر رو .. دوای دردمو بده .. جاااااااااان .. من نمی دونم این عرفان کجاست . زده از خونه رفته بیرون ..کفشش که نبود . موی دماغ ما شده . این پسره خیلی فضولی می کنه .
عرفان وقتی این حرفو از زبون مادرش شنید خیلی عصبانی شد ولی بازم صبر کرد . فیروزه کیر امیر رو گرفت توی دستش . چند بار اونو به حالت جق حرکتش داد ..
امیر : آخخخخخخخ آخخخخخخخ نههههههههه ...
فیروه : با این که امروز چند بار انزال شدی ولی خوب آبداره ها ...
فرخ لقا لباشو گاز می گرفت ..
-عرفان اون پسرمو کشته . من سختمه .. سختمه پیش تو این صحنه ها رو ببینم . عرفان : اگه دوست دارین من رومو بر گردونم تا شما معذب نباشین .
فرخ لقا : آره این جوری بهتره . چون امیر پسر منه و من بخوام اونو لخت ببینم ایرادی نداره . مادر شما هم که زن و محرم منه . ولی این که شما کنار من وایساده باشی و بخوام صحنه رو ببینم خوب نیست .
امیر سرشو بر گردوند ولی زیر چشمی دید می زد . مادر جهش های منی رو از اون فاصله ریز می دید . فقط حس می کرد که آب کیر پسرش با چند پرش خالی شده .. فیروزه کف دستشو که پر از منی بود باز کرد . اول کیر امیر رو لیس زد و بعد هم کف دستشوبا زبونش تمیز کرد ...
امیر: همین جا بخواب همین جا بخواب تا کیرم به شرایط عادی برسه کست رو لیس بزنم .
فرخ لقا هیجان زده شده بود . شیطون رو لعنت کرد و لباشو گاز گرفت . مدتها بود که وقتی کمرش سنگین می شد ارسلان نمی تونست اونو سر حالش کنه . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
-درش بیار تو هم در بیار . می خوام از همین جا لخت بریم بالا ..
امیر : چی شده نکنه می خوای همین جا وسط حیاط ولو شیم .
امیر حرف فیروزه رو گوش داد و لباساشو در آورد و همراه فیروزه رفتند به سمت پذیرایی .
عرفان : اونا دارن میان . اگه صحنه غیر عادی رو دیدی تعجب نکن ..
لای در رو به اندازه ای باز گذاشته بودن که بتونن جریانو ببینن . اگه قرار بود وارد اتاق خواب شن عرفان و مادر امیر هم باید جاشونو عوض می کردن . .. فیروزه دستشو گذاشته بود رو کیر امیر و به همون صورت وارد فضای پذیرایی شدن . عرفان نگاهش بیشتر متوجه فرخ لقا بود تا کار دست نده . یک لحظه دید که مادر امیر جوش آورده و دهنش باز شده . عرفان دستشو محکم گذاشت جلو دهن فرخ لقا و با فشار سعی داشت کاری کنه که اون سر و صدایی نکنه که امیر و فیروزه متوجه جریان شن ... فرخ لقا رو رو زمین خوابوند ... زن ترسیده بود . از این که نکنه عرفان بخواد سرش بلایی بیاره ...
فیروزه ته کیر امیر رو در دست گرفت و در حالی که اونو در جهات مختلف می گردوند و حرکتش می داد می گفت پدر سوخته چقدر فعاله . انگار نه انگار که همین الان فعالیت داشته ...
فرخ لقا با این که لجش گرفته بود از این که امیر رو در اون شرایط ببینه ولی با توجه به این که پسرش محرمش بود مسئله ای ندونست که شاهد ماجرا باشه ... عرفان خیلی آروم شروع کرد به حرف زدن . مادرش و امیر یه ده متر ی رو از اونا فاصله داشتند طوری که اگه عرفان و امیر خیلی ملایم حرف می زدند صدای اونا شنیده نمی شد . مخصوصا این که فیروزه یه آهنگ تند سکسی هم گذاشته بود که این به نفع عرفان و فرخ لقا شده بود که حرفاشونو بهتر بزنن ..
عرفان : منو ببخش که این جور دارم رفتار می کنم . می خوام ببینی که پسرت چقدر نامرده . الان مثلا اولین روز کاریشه . اون داره این جور با مادر من رو هم می ریزه . یعنی ریخته ..
فرخ لقا یه اشاره ای به امیر کرد که دستشو بر داره و متوجهش کرد که شلوغ نمی کنه . اونا از در فاصله گرفتند تا با هم هم فکری کن . فرخ لقا مثل بید می لرزید . عرفان : منو باید ببخشی که شما رو رو در روی همچبن صحنه ای قرار دادم . می دونم درست نیست ...
فرخ لقا با این که می دونست امیر بار ها و بار ها با دیگران بوده ولی به اینش فکر نمی کرد که ممکنه با یک زن میانسال هم رابطه داشته باشه .... اگه امیر بخواد این زنو بگیره چی ؟ اگه این زن که شوهر نداره بخواد خودشو آیزون پسرش کنه چی ؟ حالا این فکر بیشتر اونو عذاب می داد . حس کرد که علاقه عجیبی هم پیدا کرده که سکس اونا رو ببینه . خودشم مونده بود که موندن بیشترش واسه چیه ولی انگاری پا هاش قفل کرده بود و دوست داشت مدت بیشتری رو در اون جا بگذرونه . تازه راه گریزی هم نداشتند ..
فیروزه : بده به من اون کیر رو .. دوای دردمو بده .. جاااااااااان .. من نمی دونم این عرفان کجاست . زده از خونه رفته بیرون ..کفشش که نبود . موی دماغ ما شده . این پسره خیلی فضولی می کنه .
عرفان وقتی این حرفو از زبون مادرش شنید خیلی عصبانی شد ولی بازم صبر کرد . فیروزه کیر امیر رو گرفت توی دستش . چند بار اونو به حالت جق حرکتش داد ..
امیر : آخخخخخخخ آخخخخخخخ نههههههههه ...
فیروه : با این که امروز چند بار انزال شدی ولی خوب آبداره ها ...
فرخ لقا لباشو گاز می گرفت ..
-عرفان اون پسرمو کشته . من سختمه .. سختمه پیش تو این صحنه ها رو ببینم . عرفان : اگه دوست دارین من رومو بر گردونم تا شما معذب نباشین .
فرخ لقا : آره این جوری بهتره . چون امیر پسر منه و من بخوام اونو لخت ببینم ایرادی نداره . مادر شما هم که زن و محرم منه . ولی این که شما کنار من وایساده باشی و بخوام صحنه رو ببینم خوب نیست .
امیر سرشو بر گردوند ولی زیر چشمی دید می زد . مادر جهش های منی رو از اون فاصله ریز می دید . فقط حس می کرد که آب کیر پسرش با چند پرش خالی شده .. فیروزه کف دستشو که پر از منی بود باز کرد . اول کیر امیر رو لیس زد و بعد هم کف دستشوبا زبونش تمیز کرد ...
امیر: همین جا بخواب همین جا بخواب تا کیرم به شرایط عادی برسه کست رو لیس بزنم .
فرخ لقا هیجان زده شده بود . شیطون رو لعنت کرد و لباشو گاز گرفت . مدتها بود که وقتی کمرش سنگین می شد ارسلان نمی تونست اونو سر حالش کنه . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
2 نظرات:
عالیییییییییییییییی بود دادشم مرسی بقید استانهاهم خودم مرسی
ممنونم دلفین عزیز و نازنین . دست گلت درد نکنه . روز خوبی داشته باشی ... ایرانی
ارسال یک نظر