ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانواده خوش خیال 50

فیروزه بی حال شده بود ..  اگه دامن  کوتاه و چین دارش که زیرش شورت هم نداشت مشکی نمی بود شاید خیسی کس اون یه جوری مشخص می شد . از اون قسمت فاصله گرفت و رفت  به اتاق خودش تا اگه عرفان بر گشت اونودر شرایط بی حسی نبینه . به یاد سامان افتاد که با دستاش جادو کرده بود و بعد از سالها اونوبه ار گاسم رسونده بود . دوباره همون حالو می خواست . همون فضا رو می خواست . فکرش کار نمی کرد .می خواست لذت ببره .  از بدنش لذت ببره . اوج بگیره . به هیجان بیاد . بسوزه .. ولی چه جوری . اون که نمی تونست بره خونه همسایه ودر بزنه که من هوس دارم . کاش می شد یه جورایی بره و بگه که می تونه چند تا از افراد اون خونه رو آرایش کنه . تا هفته بعدئ چی پیش میاد مشخص نبود . باز همون آش و همون کاسه . تا وقتی که عرفان نزدیک اون بود همین بر نامه ها بود . یقین نداشت که بین اون و سحر اتفاقی افتاده یا نه . ولی تقریبا حس کرده بود که باید یه چیزایی باشه . چون عرفان و سحر وقتی که از آشپز خونه بر گشتند در یه حالتی بودن که نشون می دادن هر دو تا شون سبک شدن .  اون پسرشو با شوهرش مقایسه کرده بود و سحر رو با خودش . چطور عرفان تونسته کاری رو انجام بده که مادرش با اون موافقت نداشته ؟ می دونست که این بچه بزرگ شده . به سن قانونی رسیده و باید اونو بذاره به حال خودش . کف دستشو گذاشته بود روی کسش و به شدت اونو  روش می کشید .. نه  این راضیش نمی کرد .. انگشتاشو فرو کرد توی کسش .. کمی آتیشی تر شد ولی بازم نمی تونست به اوج برسه .یکی دیگه باید این کارو واسش انجام می داد و اونم در یه حالت استراحت فقط به دستا و حرکات اون فکر می کرد .
 -مامان .. مامان کجایی من بر گشتم ..
 فیروزه سریع خودشو رسوند به دستشویی . کسشو شست و یه آبی به صورتش زد تا از التهابش کاسته شه ..  سعی کرد به حال خودش باشه . ولی فکر و ذکرش شده بود فقط سکس و این که چه جوری می تونه یک بار دیگه خودشو خالی کنه . کاش سامان شوهر سحر این جا بود .  اونم دریافته بود که ظاهرا خود سحر هم با این مسئله مشکلی نداره . اون خیلی زرنگ تر از این حرفا بود که اونا رو بی خیال ول کنه بره . از طرفی خودشم داشت با عرفان حال می کرد .. آخخخخخخ عرفان .. پسر چشم و گوش بسته من چه به روزت اومده که حالا علاوه بر این که با غریبه ها هم حال می کنی به فکر حال کردن با مادرخودت هم هستی و من چه مادر بیچاره ای هستم که اون قدر به بن بست رسیدم که از خودم می ترسم . نمی دونم این خانواده خوش خیالو چی صدا کنم . شاید بهتراین باشه که به اونا بگم خانواده شیطان .  شب از راه رسید و صدای ساز و آواز از خونه همسایه میومد . فالگوش وایسادن و دید  زدن مادر و پسر شروع شده بود .  یکی دوروز بود که عرفان واسه خودش دیش و رسیور جدایی گذاشته بود تا کانالای مخصوص سکسی رو بی درد سر ببینه . فیروزه که تا حالا با این گونه استقلال داشتن های پسرش مخالف بود حالا با این کار عرفان کنار اومده بود . راستش دیگه بی خیال شده بود و تا حدودی هم حدس می زد که هدف اون از  این که یه رسیور دیگه رو برده به اتاقش چیه . اون به خوبی می دونست که پسرش دوست داره دور از چشای اون فیلمای سکسی ببینه ... خیلی دلش می خواست مچ اونو بگیره زمانی که اون نشسته و داره فیلمای پورنو می بینه بره و بگه این چیه . عرفان به شدت بهش فشار اومده بود . با این که صبح به یاد مادر و کونی که بهش مالونده بود جق زده بود ولی بازم اشتها داشت ..  عرفان مست حرکت جق زدن خودش شده بود . اون دیگه دید زدن بی نتیجه خونه همسایه رو ول کرده تر جیح داده بود که با کیرش ور بره . فیروزه رسید پشت در عرفان . در قفل نبود . یه تکونی به در داد ..آخخخخخخخخ اون چیزی که می دید همونی بود که حدسشو می زد . عرفان کاملا لخت شده و سخت سرگرم دیدن فیلم سکسی از ماهواره بود .. عرفان اصلا مادرشو حس نکرده بود . از خودش تعجب می کرد فکر نمی کرد که پس از گاییدن چند تن از زنان همسایه حالا به روزی بیفته که مجبور به جق زدن شه . ولی سعی داشت تا اونجایی که می تونه آبشو خالی نکنه .. دست فیروزه بازم رفته بود روی کسش .. عرفان طوری از حال رفته بود که می دونست حتما باید آبشو خالی کنه . ولی روزی دوبار جق زدن اصلا بهش نمی ساخت. اونو دچار سر درد می کرد . زن یه لحظه حس کرد که پسرش می خواد آبشو خالی کنه .. سریع پرید توی اتاق ...
-نههههههههههه نههههههههه بسسسسه بسسسسسه چه خبره !
 عرفان یه لحظه دستپاچه شد تا بیاد خودشو جمع کنه فیروزه پرید جلو دستشو دور کیر پسرش لول کرد و محکم فشارش گرفت تا مثلا اگه آبی می خواد بریزه اون پشت گیر کنه .. اون این کارو تکنیک موثری می دونست و گاه در بعضی حرکات رو شوهرش جواب می داد که مثلا دیرتر آبش بیاد و شوهره مدت زمان بیشتری در حالت شقی کامل اونو بکنه . ..
-مامان چی شده ؟
-خوشم باشه آقای مستقل .. حالا واسم از این فیلما می بینی ؟  پسر تو صبح جق زدی . فکر چشمات هستی ؟ فردا پس فردا که زن بگیری به مرض زود انزالی دچار میشی .. بیشترش در اثر جق زدنه ..
 -مامان تو منو تعقیبم می کنی ؟
-یه مادر دلسوز باید حواسش به کارای پسرش باشه ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی  .

3 نظرات:

دلفین گفت...

داداش دمت گرم عالی بود مخصوصا که فیروزه میره الت عرفانو میگیره تا منیش نیاد داداش دمت گرم داداشم میشه وقتی فیروزه الت عرفانو گرفته هیجوری داره فشار میده الت عرفانو یواش ول کنه بعد وقتی سیخی الت عرفانو میبینه باز به بهنونه اینکه منی عرفان نیاد دو باره الت عرفانو محکم میگیره فشاره میده که عرفان از اینکار مادرش بیشتر حشری میشه که فیروزه میفهمه یه حرکتای بالت عرفان میکنه وقتی منی عرفان داره میاد فیروزه میگه فیروزه میگه عرفان الان نه نباید منیتو خالی کنی که منی عر فان با فشار میزنه بیرون که فیروزه همینجور که داره منی عرفان میاد با الت عرفان بازی میکنه به بهونه جلو گیری وقتی اخرین قطره منی عرفانو میبینه میگه عرفان تو چرا اینجوری هستی من هر کاری کردم از خرو ج منیت جلو گیری کنم نشد

دلفین گفت...

داداش میتونی کاری کنی که فیروزه دوباره بر تو خونه خانوده خوشخیال ارضا بشه

ایرانی گفت...

با درود به دلفین عزیز .. با توجه به این که در این داستان سکس پسر با مادر وجود داره و تابوی این مسئله در خانواده خوش خیال شکسته شده ..من تصمیم دارم بین عرفان و فیروزه یک برنامه مفصل و سکس کامل و فینالی بذارم البته با حاشیه پردازی و در حرکت بعداز اون یک کار دیگه هم می خوام انجام بدم و در سه حرکت بعدی اونو یک بار دیگه وارد خونواده خوش خبال کنم و دیگه تا اون جایی که میشه باید سعی کنم کمتر از مسائل تکراری استفاده کنم وباید یواش یواش وارد ارضا شدنهای تکمیلی شه و دیگه اگه بازم بخواهیم از ارضا شدنی مثل دفعه قبل و رو میز نشستن و دستکاری و مقدماتی استفاده کنیم تکراری میشه .. دیگه باید یواش یواش از این مرحله و فضا که گذشتیم یه خورده هم داستانو به فضای بیرون بکشونیم .. و در مورد پیشنهاد بند اول و وررفتن فیروزه با پسرش و نگه داری آلت و ... اونو در قسمت بعدی می نویسم ..و در مورد ارضا شدنش هم در خونواده خوش خیال دفعه بعد دیگه باید وارد سکس کامل و فینالی شه و من این کاررو پس از مطالبی که نوشتم و چهار پنج قسمتی می کشه اونو وارد خونواده خوش خیال کرده و قال قضیه رو می کنم و به اصطلاح همه با هم جوش خورده میریم سراغ مسائل دیگه ..چون تعداد بازیگران این داستان زیادند و رو یک موضوع نباید زیاد مکث کنیم و باید به داستان جهت و تنوع بدیم وگرنه یکنواخت و خسته کننده میشه و خوانندگان زده میشن ... با تشکر ...ایرانی

 

ابزار وبمستر